کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خام طمعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
green strength
استحکام خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سراميک] استحکام مکانیکی قطعۀ سرامیکی در حالت خام
-
green tyre 1, raw tyre
تایر خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] تایر ساختهشدهای که هنوز پخت نشده است
-
green density
چگالی خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سراميک] چگالی بدنۀ سرامیک پیش از تفجوشی
-
green body, greenware
بدنۀ خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سراميک] بدنۀ شکلدادهشده پیش از پخت
-
xylem sap
شیرۀ خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] محلولی رقیق حاوی برخی مواد معدنی و نمکها و مقدار بسیار کمی قند که در آوند چوبی جریان دارد
-
raw foodism, omophagia
خامخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] الگویی غذایی که در آن هیچیک از غذاهای مصرفی نباید بیش از حد خاصی گرما دیده باشند
-
crude drug
داروی خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ترکیب خالصنشدۀ معمولاً گیاهی که تکهتکه یا خُرد یا پودر شده است و برای تهیۀ دارو به کار میرود
-
crude oil 1
روغن خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فراوردۀ غذایی حاصل از منابع گیاهی و حاوی گلیسرید اسیدهای چرب و مقدار کمی از سایر لیپیدها، مانند فسفاتیدها و اسیدهای چرب آزاد
-
camelback
رویۀ خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] نوار لاستیکی خام با مقاطع ازپیشتعیینشده و طول متغیر، برای روکشکاری تایر
-
باده خام
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ. ص .) بادة بسیار قوی .
-
تخت خام
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ) (اِمر.) 1 - چرم دباغی شده . 2 - جاهل ، نادان .
-
خام درایی
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِمص .) بیهوده گویی .
-
خام طبع
فرهنگ فارسی معین
(طَ) (ص مر.) کسی که اندیشه های بیهوده دارد.
-
خام طمع
فرهنگ فارسی معین
(طَ مَ) (ص مر.) کسی که آرزوهای بیهوده در سر می پروراند.
-
سیم خام
لغتنامه دهخدا
سیم خام . [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نقره ٔ غیر مسکوک : دیوانه شدی که می ندانی از نقره و سیم خام زیبق . ناصرخسرو.تدبیر فلک داشتن شاه شمس ملک چون زر پخته از دل چون سیم خام توست . سوزنی .رجوع به سیم شود.