کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خام دست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خام دست
/xāmdast/
معنی
تازهکار؛ بیتجربه: ◻︎ نشاید دید خصم خویش را خرد / که نرد از خامدستان کم توان برد (نظامی۲: ۲۰۲).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
green tumb, greenhorn, maladroit, novice, raw, unripe, unseasoned, unskillful
-
جستوجوی دقیق
-
خام دست
لغتنامه دهخدا
خام دست . [ دَ ] (ص مرکب ) خام مشق . ناتجربه کار. (آنندراج ).ناآزموده . بی ربط در کار و عمل . بی وقوف . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). غیر ماهر : ماند حیران در آنکه چون سازدنرد با خام دست چون بازد. نظامی .نشاید دید خصم خویش را خردکه نرد از خام دستان کم ...
-
خام دست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] xāmdast تازهکار؛ بیتجربه: ◻︎ نشاید دید خصم خویش را خرد / که نرد از خامدستان کم توان برد (نظامی۲: ۲۰۲).
-
خام دست
دیکشنری فارسی به عربی
اخرق , غير ماهر
-
واژههای مشابه
-
خام خام
لهجه و گویش تهرانی
نپخته
-
خام طمعی، خام طمعی کردن
لهجه و گویش تهرانی
طمع زیادی
-
raw sludge, undigested sludge
لجن خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] لجنی که هیچگونه عملیات هضم هوازی یا بیهوازی بر روی آن انجام نشده باشد
-
raw glaze
لعاب خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سراميک] لعابی که هیچیک از اجزای تشکیلدهندۀ آن پیشتر ذوب نشده باشد
-
lac
لکای خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] نوعی رزین که حشرهای به نام لسیفر لکا (Laccifer lacca) بر شاخۀ درختان جنگلهای استوایی ترشح میکند
-
crude oil 2
نفت خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نفت طبیعی قبل از پالایش
-
خام شدن
واژگان مترادف و متضاد
فریب خوردن، گول خوردن، اغفال شدن، غافل شدن
-
خام کردن
واژگان مترادف و متضاد
گول زدن، فریبدادن، رودست زدن، اغفال کردن، غفلتزده کردن
-
raw stock
فیلم خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فیلم عکاسی یا فیلمبرداری قبل از نوردهی
-
art brut, raw art
هنر خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] هنر افراد آموزشندیده، مانند کودکان و افراد روانپریش و غیرحرفهایها
-
crude rate
میزان خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] سنجهای که فراوانی وقوع یک رخداد را در کل جمعیت در مدتزمان معین نشان میدهد