کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاموش شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خاموش شدن
مترادف و متضاد
۱. ساکتشدن، دم فرو بستن، خاموشی گزیدن
۲. ازجوش و خروش افتادن
۳. فرو نشستن، از بینرفتن
۴. منطفی شدن
۵. تاریک شدن
۶. قطعشدن جریان برق
دیکشنری
die
-
جستوجوی دقیق
-
خاموش شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ساکتشدن، دم فرو بستن، خاموشی گزیدن ۲. ازجوش و خروش افتادن ۳. فرو نشستن، از بینرفتن ۴. منطفی شدن ۵. تاریک شدن ۶. قطعشدن جریان برق
-
خاموش شدن
لغتنامه دهخدا
خاموش شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حرف نزدن . (ناظم الاطباء). ساکت شدن . دم فروبستن . زبان در کام کشیدن . از سخن باز ایستادن . اِخراد. (اقرب الموارد). اِرمام . (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد). اِسکاتة. (اقرب الموارد). اِضباب . (اقرب الموارد) (تاج ...
-
خاموش شدن
دیکشنری فارسی به عربی
صمة , ما زال
-
واژههای مشابه
-
خاموش خاموش
لغتنامه دهخدا
خاموش خاموش . (ق مرکب ) آهسته آهسته . یواش یواش . نرم نرمک : بدر بر حلقه زد خاموش خاموش برون آمد غلامی حلقه در گوش .نظامی .
-
خاموش کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ساکت کردن، بیسروصدا کردن ۲. کشتن، فروکشتن، منطفی کردن ۳. قطع کردن (جریانبرق) ۴. خفه کردن، سرکوب کردن ۵. فرونشاندن، آرام کردن
-
dormant volcano, subactive volcano
آتشفشان خاموش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] آتشفشانی که در حال حاضر فوران نمیکند، اما احتمال فوران آن در آینده وجود دارد
-
silent SNP
چندتک خاموش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← چندشکلی تکنوکلئوتیدی خاموش
-
silent mutation, silent site mutation
جهش خاموش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] جهشی که در آن جانشینی یک نوکلئوتید در یک رمزه به تغییر در رُخنمود نمیانجامد متـ . جهش هممعنا samesense mutation, synonymous mutation
-
extinct language
زبان خاموش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← زبان مرده
-
turn off, switch off
خاموش کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] قطع کردن جریان برق رایانه یا افزاره با کلید یا دستور نرمافزاری
-
dead-stick landing
خاموشنشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نشست هواگَرد با موتور خاموش
-
چراغ خاموش
لغتنامه دهخدا
چراغ خاموش . [ چ َ / چ ِ غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از صفات چراغ . چراغ مضطرب و بسمل و مرده و کشته و افسرده . (آنندراج ). رجوع به چراغ مرده شود.
-
خاک خاموش
لغتنامه دهخدا
خاک خاموش . [ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از زمین بی گیاه و سبزه است . (آنندراج ).
-
خاموش بلخی
لغتنامه دهخدا
خاموش بلخی . [ ش ِ ب َ ] (اِخ ) تخلص دیگر جلال الدین محمد بلخی معروف بملای رومی است و در تعدادی از غزلیات خودرا به این تخلص نامیده است . (از الذریعه الی تصانیف الشیعه تألیف آقابزرگ طهرانی قسم 1 جزء 9 ص 285).