کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاموش خاموش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاموش خاموش
لغتنامه دهخدا
خاموش خاموش . (ق مرکب ) آهسته آهسته . یواش یواش . نرم نرمک : بدر بر حلقه زد خاموش خاموش برون آمد غلامی حلقه در گوش .نظامی .
-
واژههای مشابه
-
motoring
خاموشچرخانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] چرخاندن موتور توربینی با راهانداز (starter)، بدون استفاده از سامانۀ جرقه و سوخت و روشن شدن موتور
-
transcriptional silencing
خاموشسازی رونویسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] متراکم شدن بیشازحد دامنهای از کروماتین که از فعالیت ژن جلوگیری میکند و در این حالت وجود عوامل رونویسی فعال در یاخته تأثیری در رونویسی ندارد
-
gene silencing
خاموشسازی ژن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] منع بیان ژن
-
جستوجو در متن
-
turn off
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاموش، خاموش کردن یاشدن
-
فروخفته
واژهنامه آزاد
خاموش،خاموش شده،ساکت
-
put out
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاموش، خاموش کردن، تهیه کردن، بر انگیختن، تقلا کردن، ایجاد کردن، اشفته کردن، رنجاندن، از ساحل عازم شدن
-
خب شین
لغتنامه دهخدا
خب شین . [ خ َ ] (اِ فعل ) خب باش ، هیچ مگو! خموش ! خاموش ! خاموش باش . خموش شو. صه . (زمخشری ).
-
هاژ
لغتنامه دهخدا
هاژ. (ص ) بد و زشت . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || حیران . سرگشته . متحیر. واله و درمانده . (از برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ اسدی ) : همه دعوی کنی و خایی ژاژدر همه کارها حقیری و هاژ. ابوشکور. || بر یک جای ...
-
extinguishable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاموش کننده، خاموش کردنی
-
silenced
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاموش، ساکت کردن، خاموش کردن، ارام کردن، خفه کردن
-
snuffs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنفس، خاموش شدن، بافوت خاموش کردن، انفیه زدن
-
snuffed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
snuffed، خاموش شدن، بافوت خاموش کردن، انفیه زدن