کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خامدست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خامدست
معنی
(دَ) (ص مر.) ناشی ، ناوارد در کار.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
amateur, callow, gawky, homely, incompetent, inexperienced, jejune, novitiate, tyro, young
-
جستوجوی دقیق
-
خامدست
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص مر.) ناشی ، ناوارد در کار.
-
واژههای همآوا
-
خام دست
لغتنامه دهخدا
خام دست . [ دَ ] (ص مرکب ) خام مشق . ناتجربه کار. (آنندراج ).ناآزموده . بی ربط در کار و عمل . بی وقوف . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). غیر ماهر : ماند حیران در آنکه چون سازدنرد با خام دست چون بازد. نظامی .نشاید دید خصم خویش را خردکه نرد از خام دستان کم ...
-
خام دست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] xāmdast تازهکار؛ بیتجربه: ◻︎ نشاید دید خصم خویش را خرد / که نرد از خامدستان کم توان برد (نظامی۲: ۲۰۲).
-
جستوجو در متن
-
خامطبع
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیتجربه، نامجرب، خامدست، ناآزموده، مبتدی ≠ مجرب ۲. ابله، احمق، جاهل، کودن، نادان ≠ عاقل