کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خامد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خامد
/xāmed/
معنی
۱. ساکت؛ خاموش.
۲. بیحرکت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خمود ≠ پرتحرک، انرژیک
۲. آرمیده، خاموش، خموش، بیحرف، صامت ساکت
۳. ایستا، بیجنبش، بیحرکت، بیتحرک، ساکن ≠ پویا، پرتحرک
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خامد
واژگان مترادف و متضاد
۱. خمود ≠ پرتحرک، انرژیک ۲. آرمیده، خاموش، خموش، بیحرف، صامت ساکت ۳. ایستا، بیجنبش، بیحرکت، بیتحرک، ساکن ≠ پویا، پرتحرک
-
خامد
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِفا. ص .) 1 - خاموش ، ساکت ، آرمیده . 2 - بی حرکت ، بی جنبش .
-
خامد
لغتنامه دهخدا
خامد. [ م ِ ] (ع ص ) مرده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، خامدون ، خامدین : ان کانت اِلا صیحةً واحدةًفاذا هم خامدون . (قرآن 29/36). فَمازالت تلک دعویهم حتی جعلنا هم حصیداً خامدین . (قرآن 15/21). || آرمیده . (آنندراج ). || ساکن . ساکت . (ناظم الاطباء...
-
خامد
دیکشنری عربی به فارسی
نا کار , فاقد نيروي جنبش , بيروح , بيجان , ساکن , راکد
-
خامد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] xāmed ۱. ساکت؛ خاموش.۲. بیحرکت.
-
جستوجو در متن
-
نا کار
دیکشنری فارسی به عربی
خامد
-
فاقد نیروی جنبش
دیکشنری فارسی به عربی
خامد
-
بیجان
دیکشنری فارسی به عربی
خامد , غير متحرک
-
راکد
دیکشنری فارسی به عربی
خامد , ما زال , مستتر , ممل
-
ساکن
دیکشنری فارسی به عربی
التزام , ثابت , خامد , ساکن , شاغل , نزيل , هدوء
-
بیروح
دیکشنری فارسی به عربی
اليف , خامد , عديم الطعم , قاحل , ماشي , وديع
-
نامثمر
لغتنامه دهخدا
نامثمر. [ م ُ م ِ ] (ص مرکب ) بی بار. بی حاصل . بی ثمر: امروز که باد قبول فضل راکد است و آتش غیرت اکابر خامد... ودر خدمت صناعت نامثمر. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 9).
-
گمنام
لغتنامه دهخدا
گمنام . [گ ُ ] (ص مرکب ) بی نام و نشان . (آنندراج ). بی نام . خامل . خامل ذکر. خامد. قَبور. (منتهی الارب ) : نیمه شب پنهان بکوی دوست گمنامان شوندشهره نامان را مسلم نیست پنهان آمدن . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 652).|| بی سر و پا. || (اِ) علتی است که اسبا...
-
حتات
لغتنامه دهخدا
حتات . [ ح ُ ] (اِخ ) ابن ذریح . مرزبانی گفت : در روز جنگ پل کشته شد و پدر او در رثای وی سرود : ابغی الحتات فی الجیاد و لاأری له شبهاً مادام ﷲ ساجدُو کان حتات کالشهاب حیاته و کل ّ شهاب لامحالة خامِدٌ.(الاصابة ج 2 ص 58).