کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خالس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خالس
لغتنامه دهخدا
خالس . [ ل ِ ] (ع ص ) رباینده . رجوع به خَلس شود.
-
خالس
واژهنامه آزاد
رباینده
-
واژههای همآوا
-
خالص
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیآمیغ، بیغش، پاک، رحیق، زبده، ساده، سارا، سره، صاف، صافی، غیرمخلوط، مروق، مصفی، مطلق، ناب، ناپالوده ≠ ناخالص، ناسره ۲. بیشائبه، بیریا ۳. پاک، بیآلایش، ناآلوده ۴. ویژه، خرجدررفته ۵. وزنبیظرف
-
خالص
فرهنگ واژههای سره
سره، ناب، زدوده
-
خالص
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (ص .) بی آمیغ ، بی آلایش .
-
خالص
لغتنامه دهخدا
خالص . [ ل ِ ] (اِخ ) استرآبادی . نام وی نجیباست و از شعراء میباشد. در فهرست لطائف الخیال از این شاعر که تخلص خالص داشته نام برده شده است . (از فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ج 2 پاورقی ص 482).
-
خالص
لغتنامه دهخدا
خالص . [ ل ِ ] (اِخ ) افندی . شیخ احمد افندی . وی از شاعران عثمانی است پدرش شیخ ثاقب افندی نام داشت . او در درویشی ریاضتها کشید و به سال 1191 هَ . ق . درگذشت . این بیت از جمله ٔ اشعار اوست :غم لعلی ایله خونابه پاش محنت اولد قجه سرشک چشممی سیرایدن آدم...
-
خالص
لغتنامه دهخدا
خالص . [ ل ِ ] (اِخ ) مشهدی . نام وی محمدرضا و یکی از شاعران پارسی گو است . از قرار شغل او ناظری نذورات بوده و در ابیات زیرکه بر مقدمه ٔ خلاصه ٔ لطائف الخیال آمده از خود نام برده است . این ابیات نمونه ای از شعر او را میرساند:نسخه ای باکمال و رنگینی ت...
-
خالص
لغتنامه دهخدا
خالص . [ ل ِ ] (اِخ ) مکی . محمدحسین مکی ، مکنی به ابن عنقا صاحب کتاب «الواح فی مستقرالارواح » میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 2017).
-
خالص
لغتنامه دهخدا
خالص . [ ل ِ ] (اِخ ) نام ناحیه ٔ عظیمی است در مشرق بغداد تا سور آن . (از معجم البلدان یاقوت حموی ج 3 ص 390). حمداﷲ مستوفی گوید: خالص ولایتی بوده که حالا خراب است بر آب نهروان اما مرتفع تمام است و سی پاره دیه بود حقوق دیوانش هفت تومان و سه هزار دینار...
-
خالص
لغتنامه دهخدا
خالص . [ ل ِ ] (اِخ ) نام نهر مهدی است . (از معجم البلدان یاقوت حموی ج 3 ص 390) .
-
خالص
لغتنامه دهخدا
خالص . [ ل ِ ] (اِخ ) نام یکی از خادمان المستضی ٔ باﷲ خلیفه ٔ عباسی است که با امیرالامراء قطب الدین قیمار میانه ٔ خوبی نداشت و از اونزد خلیفه سعایت کرد. حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده آرد: المستضی ٔ باﷲ بعد از پدر به خلافت نشست . بزرگ منش و بسیارعطا بود...
-
خالص
لغتنامه دهخدا
خالص . [ ل ِ ] (اِخ ) هاشمی . ابومحمد حسن بن علی هادی بن محمد جوادحسن هاشمی . وی امام یازدهم شیعیان است . بسال 232 هَ . ق . در مدینه زاده شد و سپس با پدرش بسامره رفت و چون پدرش درگذشت به امامت رسید. وفاتش در سامره اتفاق افتاد. (260 هَ . ق .) او روش پ...
-
خالص
لغتنامه دهخدا
خالص . [ ل ِ ] (اِخ ) هندی . سیدامتیازخان . وی شاعر ایرانی نژاد است . در مشهد زاده شد و سپس به هندوستان رفت . در هندوستان جلب توجه عالمگیر نمود ووالی گجرات گردید. وفاتش در قرن 12 هَ . ق . اتفاق افتاد. او را دیوان شعری است که این بیت از آن است :دور از...