کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خالد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خالد
/xāled/
معنی
پاینده؛ جاوید؛ جاودان؛ همیشگی؛ دائمی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پایدار، پاینده، جاودان، جاوید، مخلد ≠ فانی، ناپایا
۲. بهشتی، خلدنشینی، خلدآشیان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خالد
فرهنگ نامها
(تلفظ: xāled) (عربی) (در قدیم) پاینده و جاوید .
-
خالد
واژگان مترادف و متضاد
۱. پایدار، پاینده، جاودان، جاوید، مخلد ≠ فانی، ناپایا ۲. بهشتی، خلدنشینی، خلدآشیان
-
خالد
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (ص .) پاینده ، جاوید.
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. (اِخ ) ابن رباح الهذلی . وی از حسن قدری روایت می کند. ابن عدی در باره ٔ او میگوید: روایات او نزد من بی اشکال است . وی از عکرمه روایت دارد و وکیع و قطان از وی فرا گرفته اند. ابن حبان در ثقات او را نامبرده و گفته سعیدبن زید از او روایت میکند. ابن...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] ((اِخ ) ابن مالک بن ربعی بن سلمی بن جندل بن نهشل بن دارم بن مالک بن حنظلةبن مالک بن زید مناةبن تمیم التمیمی النهشلی . این خالد در وفد کسانی است که در حق آنها آیه ٔ: «اًن الذین ینادونک من وراء الحجرات ». (قرآن 4/49) نازل شده است . صاحب ا...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی خالدالانصاری . ضراربن صرد با اسناد خود از عبیداﷲبن ابی رافع ذکرکرده است که او از صحابه بوده و با حضرت علی در واقعه ٔ صفین شرکت کرد. طبرانی و جز او نیز این قول را اخراج کرده اند. (از الاصابه قسم اول ج 1 ص 88 و 89).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی دجانة الانصاری . ضرار وی را از صحابه ای دانسته است که در صفین حاضر بوده اند. (از الاصابه ج 1 قسم اول ص 89).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی زکریأبن ابی اسحاق بن ابی حفص . وی از کبار آل حفص از جهت سن و منزلت بود. در نهم جمادی الاخر سال 711 هَ . ق . پادشاه تونس شد. (از الحلل السندسیه ج 2 ص 327).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی سلیمان الموریانی . وی برادر ابوایوب موریانی و موریان که زادگاه ایشان است از قراء اهواز میباشد. ابوایوب در دستگاه منصور مقام و منزلتی داشت ولی بعداً بوسیله ٔ منصور ابوایوب و خالد برادرش و پسران برادرش مسعود و سعید و مخلد و...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی صلت ، ابوعوانة از قول او حکایت می کند که وی گفت برای عمربن عبدالعزیز آبی آوردند که این آب بوسیله ٔ زغال متعلق به حکومت ، نه متعلق بشخص عبدالعزیز، گرم شده بود. عمربن عبدالعزیز را این آب ناخوش آمد و از آن وضو نساخت . (از سی...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی طریف . وی از وهب بن منبه روایت دارد. ابن مدائنی و هشام بن یوسف او را ضعیف می دانند. ابن عدی می گوید به گمان من او را جز دو یا سه حدیث حدیثی نیست . (از لسان المیزان ج 2 ص 378).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی عمران التجبیبی ، وی از ابن عمر روایت می کند ولی از او نشنیده است و از عبداﷲبن حارث بن جزء روایت دارد و از او یحیی انصاری و ابن لهیعة و لیث روایت می کنند. ابن سعد او را ثقه می داند و در افریقا بسال 129 هَ . ق . مرد. (از کت...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی عمران مکنی به ابوعمر. وی از تابعان است .
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی فرج علی اصبهانی او راست : کتاب «مراتب الفقهاء» و «کتاب الیسر بعد العسر» . (از کشف الظنون چ 2 استانبول ج 2 ستون 1472 و 1650).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی کریمة. وی از اهل اصفهان از محله ٔ سُنبُلان است که در کوفه سکونت داشت . ابن عیینه و مسعر و ثوری و شعبه از او حدیث می کنند. در کتاب ذکر اخبار اصفهان احادیث چندی است که خالد ناقل آنهاست . (از ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 305).