کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاطره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خاطره
/xātere/
معنی
۱. اثری که از یک واقعه در ذهن کسی میماند.
۲. یادبود؛ یادگار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. حافظه، ذهن، یاد
۲. یادبود، یادگار
برابر فارسی
یادبود، یادمان
دیکشنری
image, imagery, memento, memory, mind, recollection, remembrance
-
جستوجوی دقیق
-
خاطره
فرهنگ نامها
(تلفظ: xātere) (عربی) یادبود ، یاد ، ذهن ، حافظه ، خاطر .
-
خاطره
واژگان مترادف و متضاد
۱. حافظه، ذهن، یاد ۲. یادبود، یادگار
-
خاطره
فرهنگ واژههای سره
یادبود، یادمان
-
خاطره
فرهنگ فارسی معین
(طِ رِ) [ ع . ] (اِ.) ضمیر، اندیشه و خیال ، یادبود، یادگار، آن چه بر کسی گذشته و اثرش در ذهن مانده .
-
خاطره
لغتنامه دهخدا
خاطره . [ طِ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) اموری که بر شخص گذشته باشد و آثاری از آن در ذهن شخص مانده باشد. گذشته های آدمی . || وقایع گذشته که شخص آن را دیده یا شنیده است . دیده های گذشته یا شنیده های گذشته .ج ، خواطر، خاطره ها، خاطرات . || یادگار.- خاطره نوی...
-
خاطره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خاطرَة] xātere ۱. اثری که از یک واقعه در ذهن کسی میماند.۲. یادبود؛ یادگار.
-
خاطره
دیکشنری فارسی به عربی
انطباع , تذکار , حاجة تذکارية , مذکرات
-
واژههای مشابه
-
خاطرة
لغتنامه دهخدا
خاطرة. [ طِ رَ ] (ع اِ) رجوع به خاطره شود.
-
nostalgic tourism
خاطرهگردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی گردشگری که در آن گردشگر به مکانهایی که از آنها خاطره دارد سفر میکند
-
تجدید خاطره
دیکشنری فارسی به عربی
تذکر ، إعادة الذکري
-
خاطره انگیز
واژهنامه آزاد
نوستالژیک.به یادماندنی
-
یاد و خاطره
فرهنگ گنجواژه
خاطره.
-
جستوجو در متن
-
شهیاد
واژهنامه آزاد
شاد و خاطره، یعنی خاطره شاد