کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاطرجمعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خاطرجمعی
مترادف و متضاد
آسودگی، اطمینان، بیتشویشی، اطمینانخاطر، اعتماد، راحتی، وثوق ≠ پریشانخاطری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاطرجمعی
واژگان مترادف و متضاد
آسودگی، اطمینان، بیتشویشی، اطمینانخاطر، اعتماد، راحتی، وثوق ≠ پریشانخاطری
-
خاطرجمعی
لغتنامه دهخدا
خاطرجمعی . [ طِ ج َ ] (حامص مرکب ) خاطرجمع بودن . اطمینان .
-
خاطرجمعی
دیکشنری فارسی به عربی
تامين
-
جستوجو در متن
-
وثوق
واژگان مترادف و متضاد
اطمینان، اعتقاد، اعتماد، ثقه، خاطرجمعی
-
راحتی
واژگان مترادف و متضاد
آرامش، آرمیدگی، آسایش، آسودگی، خاطرجمعی، رفاه ≠ تعب، ناراحتی
-
اطمینان
واژگان مترادف و متضاد
استظهار، اعتماد، ایقان، ایمان، ایمنی، تکیه، ثقه، خاطرجمعی، وثوق، یقین
-
certain
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسلم - قطعی، خاطرجمعی، بعضی، بعض، معین، مسلم، قطعی، فلان، معلوم، محقق، تاحدی، خاطر جمع
-
assurance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تضمین، اطمینان، بیمه، ضمانت، تعهد، قید، پشت گرمی، خاطرجمعی، گستاخی، گرفتاری، وثیقه، گروی، خود رایی، خود سری، دل گرمی
-
assurances
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اطمینان، تضمین، بیمه، ضمانت، تعهد، قید، پشت گرمی، خاطرجمعی، گستاخی، گرفتاری، وثیقه، گروی، خود رایی، خود سری، دل گرمی
-
اطمینان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اطمِئنان] 'etminān ۱. خاطرجمعی ناشی از رسیدن به یقین؛ تردید نداشتن در مورد چیزی.۲. آرامش خاطر به دلیل اعتماد به کسی.〈 اطمینان دادن: (مصدر لازم) خاطرجمعی دادن؛ آسودهخاطر ساختن.〈 اطمینان داشتن: (مصدر لازم)۱. اعتماد داشت...
-
تامين
دیکشنری عربی به فارسی
پشتگرمي , اطمينان , دلگرمي , خاطرجمعي , گستاخي , بيمه(مخصوصا بيمه عمر) , تعهد , قيد , گرفتاري , ضمانت , وثيقه , تضمين , گروي , هم بر , پهلو به پهلو , متوازي , پرداخت غرامت , تاوان پردازي , جبران زيان , بيمه , حق بيمه , پول بيمه
-
دلجویی
لغتنامه دهخدا
دلجویی . [ دِ ] (حامص مرکب ) دلجوئی . تسلی . (ناظم الاطباء). تعزیت . دلداری . استمالت : به دلجویی دختر مهربان شدند آن پرستندگان همزبان . فردوسی . || مهربانی . نوازش : سایه ٔ طوبی و دلجویی حور و لب حوض به هوای سر کوی تو برفت از یادم . حافظ.به دست جذبه...
-
اطمینان
لغتنامه دهخدا
اطمینان . [ اِ ] (ع مص ) اطمئنان . اطمینان به چیزی ؛ آرامیدن و قرار گرفتن بدان . و فی الحدیث عن النبی (ص ) فی تعلیم الصلوة: ثم ارکع حتی تطمئن راکعاً ثم ارفع حتی تعتدل قائماً ثم اسجد حتی تطمئن ساجداً. (از منتهی الارب ). طمأنینة. (منتهی الارب ) (ناظم ...
-
دلداری
لغتنامه دهخدا
دلداری . [ دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دلدار. معشوقگی . معشوق بودن . محبوب بودن : ز دلداری دلی بی بهر بودش ز بی یاری شکر چون زهر بودش . نظامی .دلت گرچه به دلداری نکوشدبگو تا عشوه رنگی می فروشد. نظامی .دلداری و یک دلی نمودن وآنگه به خلاف قول بودن ...