کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاضع و تسلیم كرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاضع و تسلیم كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استعبد
-
واژههای مشابه
-
خاضع للرسوم
دیکشنری عربی به فارسی
گمرک بردار
-
خاضع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
أخْضاعٌ
-
خاضع شدن
دیکشنری فارسی به عربی
استكانة
-
خاضع شد
دیکشنری فارسی به عربی
استخذى (استخذأ)
-
جستوجو در متن
-
تسلیم کردن
لغتنامه دهخدا
تسلیم کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) واگذاشتن . دادن .سپردن . درسپردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و تسلیم کرد مرآنکس را که امر و خلق از اوست بازگردیده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310). این همه در آن مجلس به من تسلیم کرد. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 377).کرد...
-
پلون
لغتنامه دهخدا
پلون . [ پْل ِ / پ ِ ل ِ وِ ] (اِخ ) پلونا . شهری در بلغارستان دارای 29 هزار سکنه . سپاه روس و رومانی آن را در 1877م . پس از مقاومت شدید عثمان پاشا تسخیر کردند.در قاموس الاعلام ترکی (کلمه ٔ پلونه ) آمده : پلونه قصبه ٔ مرکز لوائی واقع در بلغارستان در ...
-
استعبد
دیکشنری عربی به فارسی
بنده کردن , غلا م کردن , به بردگى كشاند , مقهور كرد , به زانو درآورد , خاضع و تسليم كرد , خوار كرد , استثمار كرد
-
استقبل
دیکشنری عربی به فارسی
دريافت امواج (امواج راديويى و) , گرفت (راديو و) , أخذ كرد , استقبال كرد , به پيشواز رفت
-
استوطن فى
دیکشنری عربی به فارسی
لانه كرد در , سكنى گزيد در , جاى گرفت در , ساكن شد در , را مسكن و مأوا كرد
-
استاصل
دیکشنری عربی به فارسی
از بيخ کندن , قطع کردن , بريدن و خارج کردن , ريشه كن كرد , از ميان برداشت , نابود كرد , از ريشه درآورد , از بيخ بر كند
-
را مسكن و مأوا كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استوطن فى
-
نیم تسلیم
لغتنامه دهخدا
نیم تسلیم . [ ت َ ] (اِ مرکب ) دست به ناف رساندن و خم شدن برای سلام نیم تسلیم است و دست به زمین گذاشتن و بر پیشانی گرفتن تمام تسلیم . (آنندراج ). نوعی از سلام و تعظیم که دست بر ناف گذارند و کرنش کنند. (ناظم الاطباء).