کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاضع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خاضع
/xāze'/
معنی
= فروتن
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
افتاده، خاشع، خاکسار، خاکی، فروتن، متواضع ≠ متکبر، مغرور
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاضع
واژگان مترادف و متضاد
افتاده، خاشع، خاکسار، خاکی، فروتن، متواضع ≠ متکبر، مغرور
-
خاضع
فرهنگ فارسی معین
(ض ) [ ع . ] (اِفا.) فروتنی کننده .
-
خاضع
لغتنامه دهخدا
خاضع. [ ض ِ ] (اِخ ) نام مادر ابومحمدعلی بن المعتضد ملقب به المکتفی است بنا بر قولی : و امه جیجک و قیل خاضع. (عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 5 ص 406).
-
خاضع
لغتنامه دهخدا
خاضع. [ ض ِ ] (ع ص ) فروتن .(آنندراج ). فروتنی و تواضع کننده . (غیاث اللغات ). منقاد. (مهذب الاسماء). خاشع. افتاده . ج ، خاضعون ، خاضعین : اعناقهم لها خاضعین . (قرآن 26 / 4).گفتم زمانه خاضع او باد سال و ماه گفتا خدای ناصر او باد جاودان . فرخی .همچو گ...
-
خاضع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] xāze' = فروتن
-
واژههای مشابه
-
خاضع للرسوم
دیکشنری عربی به فارسی
گمرک بردار
-
خاضع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
أخْضاعٌ
-
خاضع شدن
دیکشنری فارسی به عربی
استكانة
-
خاضع شد
دیکشنری فارسی به عربی
استخذى (استخذأ)
-
خاضع و تسلیم كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استعبد
-
خاضع و خاشع
فرهنگ گنجواژه
فروتن.
-
واژههای همآوا
-
خازع
لغتنامه دهخدا
خازع . [ زِ ] (اِخ ) نام شخصی بوده که در خوارزم بر الب ارسلان خروج نمود و شکست یافت .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا از حبیب السیر چ تهران ).