کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاص پوره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاص پوره
لغتنامه دهخدا
خاص پوره .[ رَ / رِ ] (اِ) اطاق خدمتکاران . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
منوی خاص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← صورتغذای خاص
-
فاعل خاص
لغتنامه دهخدا
فاعل خاص . [ ع ِ ل ِ خاص ص ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فاعلی است که منشاء صدور فعل واحد بر وتیره ٔ واحد باشد. در مقابل فاعل عام که منشاء صدور افعال متکثره است ، و به عبارت دیگر هرگاه فاعل مبدء صدور یک فعل خاص باشد و همیشه منشأیت صدور فعل آن یکسان باشد...
-
incomplete information,private information
اطلاعات خاص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] وضعیتی در بازی که در آن بازیگران اقتصادی دربارۀ درستی و میزان اعتبار اطلاعاتشان تردید دارند درحالیکه بازیگرانی نیز هستند که به اطلاعات معتبر دسترسی دارند
-
special waste
پسماند خاص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] پسماندی که نیاز به جمعآوری و انتقال جداگانه دارد، مانند پسماندهای خطرناک خانگی و پسماندهای حجیم
-
organic weapon
سلاح خاص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] سلاحی که در هر نوبت پرواز عملیاتی مورد نیاز است
-
peculiar motion
حرکت خاص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] حرکت واقعی ستاره نسبت به دستگاه مرجع موضعی
-
جزان خاص
لغتنامه دهخدا
جزان خاص . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریگان از بخش فهرج از شهرستان بم . این ده در سی وهفتهزارگزی جنوب خاوری فهرج و دوهزارگزی راه فرعی بم به ریگان قرار گرفته و محلی جلگه و گرمسیر است و 266 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات ومحصول آن غلات ، لبنیات ، ...
-
پیله خاص
لغتنامه دهخدا
پیله خاص . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) نام محلی کنار جاده ٔ زنجان و میانج میان سردهات و تازه کند. در 384400 گزی تهران .
-
تأکید خاص
لغتنامه دهخدا
تأکید خاص . [ ت َءْ دِ خاص ص ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به مفعول مطلق و نوع سوم تأکید و کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 71 شود.
-
دشتستان خاص
لغتنامه دهخدا
دشتستان خاص . [ دَ ت ِ ن ِ ] (اِخ ) از بلوکات دشتستان در مغرب بوشهر. طول آن از مغرب به مشرق 222 و عرض 108 کیلومتر است . آب و هوای آن در تابستان بسیار گرم و در زمستان معتدل است و در همین فصل است که غلات آن میرسد و تا تخمی هشتاد تخم میدهد. (از جغرافیای...
-
عمر خاص
لغتنامه دهخدا
عمر خاص . [ ع ُ رِ ] (اِخ ) لقب جرجیس پیغمبر که کافران سه بار او را کشتندو باز زنده شد. (از آنندراج ). رجوع به جرجیس شود.
-
ناظر خاص
لغتنامه دهخدا
ناظر خاص . [ ظِ رِ خاص ص ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنکه تولیت او از طرف واقف معین و مقررشده است . آنکه بر دخل و خرج موقوفه ای نظارت دارد.
-
میش خاص
لغتنامه دهخدا
میش خاص . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش بدره ٔ شهرستان ایلام با 7 آبادی و 1855 تن جمعیت . این دهستان منطقه ای کوهستانی است و هوای آن سالم و حدود آن به شرح زیر است : از شمال به بخش شیروان و چرداول ، از باختر به بخش صالح آباد، از جنوب به ک...