کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاصه و خرجی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاصه و خرجی کردن
لغتنامه دهخدا
خاصه و خرجی کردن . [ خاص ْ ص َ /ص ِ وُ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خرج لازم از خرج غیر لازم جدا نمودن . مخارج ضروری و غیر ضروری را جدا کردن .
-
واژههای مشابه
-
خاصة
لغتنامه دهخدا
خاصة. [ خاص ص َ ] (ع اِ) رجوع به خاصه شود.
-
خَاصَّةً
فرهنگ واژگان قرآن
مختص - مخصوص
-
خاصه ٔ مطلقه
لغتنامه دهخدا
خاصه ٔ مطلقه . [ خاص ْ ص َ / ص ِ ی ِ م ُ ل َ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از کلیات خمس در منطق است . رجوع به ذیل کلمه ٔ خاصه شود.
-
خاصه ٔ وسطی
لغتنامه دهخدا
خاصه ٔ وسطی . [ خاص ْ ص َ / ص ِ ی ِ وَ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خاصه ٔ وسطی بعد ستاره بود به فلک تدویر از ذروه ٔ وسطی . (کتاب التفهیم ص 125).
-
خاصه ٔ وسطیه
لغتنامه دهخدا
خاصه ٔ وسطیه . [ خاص ْ ص َ / ص ِ وَ س َ طی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
خاصه تراش
لغتنامه دهخدا
خاصه تراش . [ خاص ْ ص َ ت َ ] (نف مرکب ) سلمانی مخصوص پادشاه یا امیر یا حاکم . دلاک خاصه شاه یا بزرگ شهری ، گرای [ گ َ ر را ] شاهی یا حاکمی . خاصه ٔ خان .
-
خاصه خلاصه
لغتنامه دهخدا
خاصه خلاصه . [ خاص ْ ص َ / ص ِ خ ُ ص َ / ص ِ ] (ص مرکب ) دوستی سخت از دل . یگانه . با کسی یگانه بودن [ در تداول عامیانه ] : فلانی دوست خاصه خلاصه ٔ او بود، یعنی فلانی دوست بسیار نزدیک او بود.
-
خاصه تراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] xās[s]etarāš سلمانی مخصوص پادشاه یا فرمانروا.
-
خاصه ململ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] xās[s]emalmal نوعی پارچۀ سفید نخی بسیارنازک که زنان از آن چارقد درست میکنند.
-
إجراءاتٌ خاصَّة
دیکشنری عربی به فارسی
تدابير ويژه , اقدامات ويژه , تصميمات ويژه , مقرّرات ويژه
-
خاصه دار
واژهنامه آزاد
فرد (رسته پیاده) با مهارتهای نظامی ویژه(اصطلاحی قدیمی)
-
جستوجو در متن
-
خرجی
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) هزینه ، هزینة زندگی . ؛ خاصه ~ ول خرجی تبعیض آمیز، بذل و ب خشش اسراف آمیز و معمولاً غیرعادلانه .