کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خاش خش
لغتنامه دهخدا
خاش خش . [ خ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) این لغت از توابع است و معنی آن خاش ریزه باشد. (فرهنگ جهانگیری ).
-
خاش رود
لغتنامه دهخدا
خاش رود. (اِخ ) نام رودی بوده است در سیستان . صاحب تاریخ سیستان گوید:... و اکنون پیداست که رود هیرمند و رخدرود و خاش رود و فراخ رود و خشک رود و هرات رود و آب دشتها و کوهها از همه اطراف سیستان و از هزار فرسنگ همه بزره آید و یکی سوراخی است آن را دهان ش...
-
خاش ماش
لغتنامه دهخدا
خاش ماش . (ع اِ مرکب ) خِرت و پِرت . قماش خانه و سقط متاع . (قاموس ).
-
خاش خاشی
لهجه و گویش تهرانی
نان خشخاشی،که اکنون کنجد میزنند
-
خاش و خماش
لغتنامه دهخدا
خاش و خماش . [ ش ُ خ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) بمعنی خاش و خش است که خس و خار و ریزه های دم مقراض و تیشه و چیزهای افکنده و بکارنیامدنی باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). داس و دلوس . قاش و قماش . || آشغال .
-
خاش و خش
لغتنامه دهخدا
خاش وخش . [ ش ُ خ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قماش ریز را گویند که از دم مقراض استادان خیاط و پوستین دوز بدست آید. قماش ریزه بود. (فرهنگ اسدی ). || چیزی که از دم تیشه ٔ درودگران بریزد. (برهان قاطع) (آنندراج ). || آشغال . رجوع به خاشه شود.
-
خش و خاش
لغتنامه دهخدا
خش و خاش . [ خ َ ش ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ریز و پیز. خش و خاشاک . قماش ریزه . هر چیز که افکندنی و دور انداختنی بود. (برهان قاطع).
-
خس و خاش
لغتنامه دهخدا
خس و خاش . [ خ َ س ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خرده ریزه های پارچه . || شاخه های درخت . (ناظم الاطباء). || آشغال . خس و خاشاک .
-
خاش و خَش
فرهنگ گنجواژه
صدای پارچه نو.
-
خاش و خماش
فرهنگ گنجواژه
خرد و ریز؟
-
خاش و ماش
فرهنگ گنجواژه
آشکار
-
خُرد و خاش
فرهنگ گنجواژه
کوبیده و داغان.
-
خَس و خاش
فرهنگ گنجواژه
آشغال.
-
خَش و خاش
فرهنگ گنجواژه
چیز خرد و ریز.
-
جستوجو در متن
-
پیگل
لغتنامه دهخدا
پیگل . [ ] (اِخ ) نام محلی در راه خاش به بمپور میان خاش و کارواندر در 60هزارگزی خاش .