کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاشع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خاشع
/xāše'/
معنی
۱. = فروتن
۲. عابد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. افتاده، خاضع، خاکسار، فروتن، متواضع ≠ مغرور، متکبر
۲. خداترس، متقی، پرهیزگار
دیکشنری
reverent
-
جستوجوی دقیق
-
خاشع
واژگان مترادف و متضاد
۱. افتاده، خاضع، خاکسار، فروتن، متواضع ≠ مغرور، متکبر ۲. خداترس، متقی، پرهیزگار
-
خاشع
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ) [ ع . ] (اِفا.) فروتنی کننده .
-
خاشع
لغتنامه دهخدا
خاشع. [ ش ِ ] (اِخ ) یکی از شعرای فارسی زبان هند است که اصلش ایرانی ولی در کشمیر زندگی کرده است در تاریخ 1092 هَ . ق . دیوانش مرتب شد و این بیت از اوست :جلوه ٔ سرو تو دیدیم و زمین گیر شدیم آن قدر محو تو گشتیم که تصویر شدیم .(قاموس الاعلام ترکی ج 3).
-
خاشع
لغتنامه دهخدا
خاشع. [ ش ِ ] (ع ص ، اِ) جای دگرگونه شده و منزلی نمانده در وی و جائی که کسی در آنجارسیدن نتواند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (فرهنگ رشیدی ). || فروتن و رکوع کننده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغة). ترسکار. (مهذب الاسماء). المتواضعﷲ بقلبه و جوارح...
-
خاشع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] xāše' ۱. = فروتن۲. عابد.
-
واژههای مشابه
-
خاضع و خاشع
فرهنگ گنجواژه
فروتن.
-
جستوجو در متن
-
خشاع
لغتنامه دهخدا
خشاع . [ خ ُش ْ شا ] (ع اِ) ج ِ خاشع. رجوع به خاشع شود.
-
submissive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطیع، فروتن، حلیم، خاضع، خاشع
-
خَشَعَت
فرهنگ واژگان قرآن
خاشع شد (مصدر آن خشوع به معناي نوعي ذلت است )
-
متواضع
واژگان مترادف و متضاد
افتاده، خاشع، خاضع، خاکی، درویش، فروتن ≠ متکبر
-
خاکنهاد
واژگان مترادف و متضاد
افتاده، خاکی، متواضع، خاشع، درویش، خاکسار، فروتن ≠ مغرور، متکبر، پرفیسوافاده
-
خاضع
واژگان مترادف و متضاد
افتاده، خاشع، خاکسار، خاکی، فروتن، متواضع ≠ متکبر، مغرور
-
فروتن
واژگان مترادف و متضاد
افتاده، خاشع، خاضع، خاکسار، شکستهنفس، متواضع، محجوب ≠ خودخواه، خویشتنبین، متکبر