کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خاس
/xās/
معنی
درختچهای خاردار و همیشه سبز با برگهای صاف و شفاف به رنگ سبز تیره، و گلهای سفید یا صورتی که در جنگلهای شمال ایران میروید.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
Ilex
خاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از خاسیان درختی کوچک یا درختچهای معمولاًٌ همیشهسبز و بهندرت خزاندار با بیش از 270 گونه که در مناطق گرمسیری جنوب امریکا و مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری آسیا پراکندهاند؛ گلهای این گیاهان معمولاً چهارپر و بهندرت پن...
-
خاس
لغتنامه دهخدا
خاس . (اِ) ظرفی است که با گِل و پشگل گاو سازند و برای خشک کردن جو و تربیت کرم ابریشم در گیلان از آن استفاده می کنند. || درختچه ای خاردار که در همه ٔ جنگلهای شمال ایران در هر ارتفاعی از ساحل تا (2000) گزی دیده میشود.
-
خاس
لغتنامه دهخدا
خاس . (اِ) هَس (در تداول مردم دیلمان ). رجوع به هس شود.
-
خاس
لغتنامه دهخدا
خاس . (اِخ ) شهرکی است بماوراءالنهر با کشت و برز بسیار و اندک مردم . (حدود العالم ). رجوع به کلمه ٔ خاست شود.
-
خاس
لغتنامه دهخدا
خاس . (لری ، ص ) خوب .
-
خاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) xās درختچهای خاردار و همیشه سبز با برگهای صاف و شفاف به رنگ سبز تیره، و گلهای سفید یا صورتی که در جنگلهای شمال ایران میروید.
-
واژههای مشابه
-
کوله خاس
لغتنامه دهخدا
کوله خاس . [ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) (از: کوله ، کوتاه یا خرد + خاس ) درختچه ای است خرد که در همه ٔ جنگلهای خزر و دره های مرطوب تا ارتفاعات متوسط دیده می شود. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوله خس . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کول و مدخل بعد شود.
-
Ruscus
کولهخاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از کولهخاسیان نیمهدرختچهای چندساله و همیشهسبز با شش گونه که بومی غرب و جنوب اروپا هستند؛ ساقۀ آنها منشعب و پرشاخه و برگهایشان ریز و فلسمانند و غیرفتوسنتزی (non-photosynthetic) است و گلهایشان کوچک و سفید و در م...
-
Aquifoliales
خاسسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] راستهای از گیاهان پیوستهگلبرگ با بیش از 500 گونه و پنج تیره
-
واژههای همآوا
-
خاص
واژگان مترادف و متضاد
۱. اختصاصی، مختص، مخصوص، ویژه ≠ عام ۲. یگانه، برجسته، اعلا، برگزیده، ممتاز، ۳. ناب، خالص، پاک، پاکیزه، سره ≠ ناسره ۴. اصیل، پاکنژاد، نژاده
-
خاص
فرهنگ واژههای سره
ویژه
-
خاص
فرهنگ فارسی معین
(صّ) [ ع . ] (ص .) 1 - ویژه ،برگزیده . 2 - منفرد، ممتاز. 3 - برگزیدة قوم . ؛ ~ و عام همة افراد، افراد برگزیده و افراد عادی .
-
خاص
لغتنامه دهخدا
خاص . (اِخ ) نام قریه ای است بخوارزم .