کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خازن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خازن متغیر
واژهنامه آزاد
وَرداَنبارِه، اَنبارِۀ وَردَندِه. به چَمِ (معنیِ) انباره ای (خازنی) که می وَردَد (تغییر می کند).
-
جستوجو در متن
-
capacitors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خازن ها، خازن، باطری، ذخیره کننده برق، انباره
-
مکثف
دیکشنری عربی به فارسی
خازن
-
khazen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خازن
-
خزنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خزنَة، جمعِ خازِن] [قدیمی] xazane = خازن
-
condensers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خازن ها
-
capacitator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خازن
-
کاپاسیتور
واژهنامه آزاد
خازن
-
ابوالفتح
لغتنامه دهخدا
ابوالفتح . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) عبدالرحمن خازن . رجوع به ابوالفتح خازن شود.
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) ابن خازن . رجوع به ابن خازن ... شود.
-
خازنة
لغتنامه دهخدا
خازنة. [ زِ ن َ ] (ع ص ) تأنیث خازن . رجوع به خازن شود.
-
capacitive load
بار خازنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بار وسیلۀ مصرفکنندهای که میتوان آن را با خازن یا ترکیب خازن و مقاومت نشان داد
-
electrolytic capacitor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خازن الکترولیتی
-
bypass capacitor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دور زدن خازن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عمربن خلیل بغدادی ، مشهور به خازن و ملقب به علاءالدین . رجوع به خازن شود.