کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خازنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خازنی
لغتنامه دهخدا
خازنی . [ زِ ] (اِخ ) نام حکیمی است دانشمند. (آنندراج ). عبدالرحمن خازنی معروف بزاهد از علماء ریاضی ورصد در قرن پنجم و ششم است که در سال 467 هَ . ق . در مجمع اصلاح تاریخ و تبدیل جلالی حضور داشته در 513 زیج شاهی را تألیف نموده و در 525 کتابی مانند زی...
-
خازنی
لغتنامه دهخدا
خازنی . [ زِ ] (حامص ) خزانه دار بودن . انباردار بودن : او را بخازنی کتب کردی اختیارکت رای خسروانه قوی اختیار باد. مسعود.تا کی از خازنی و خازن احکام خطاکان خطا را خط بطلان بخراسان یابم .خاقانی .
-
واژههای مشابه
-
capacitive proximity sensor
نزداحسگر خازنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نزداحسگری که میتواند حضور هر جسم جامدی را که بر ظرفیت خازنی نسبی آن نسبت به زمین اثر بگذارد، تشخیص دهد
-
capacitive reactance
واکنایی خازنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] واکنایی ناشی از ظرفیت یک خازن یا مدار که برابر با معکوس حاصلضرب ظرفیت در بسامد زاویهای است
-
capacitance hat
کلاهک خازنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شبکهای سیمی که برای افزایش پهنای نوار یا کاهش بسامد تشدید، آن را روی آنتن قرار میدهند
-
capacitance bridge
پل خازنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] پلی الکتریکی برای اندازهگیری ظرفیت مجهول با مقایسه با خازنی معلوم
-
capacitive window
دریچۀ خازنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] میانبند رسانایی که در موجبَر قرار داده میشود تا در طولِموجبَر، پذیرفتاری خازنی پدید آید
-
capacitive load
بار خازنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بار وسیلۀ مصرفکنندهای که میتوان آن را با خازن یا ترکیب خازن و مقاومت نشان داد
-
capacitive loading
بارگذاری خازنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] افزایش یا کاهش بسامد تشدید آنتن که با قرار دادن خازن ثابت و آنتن در مدار متوالی حاصل میشود
-
capacitive diaphragm
میانبند خازنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] رسانایی تخت که در موجبَر قرار میگیرد تا در آن واکُنایی خازنی (capacitive reactance) ایجاد کند
-
capacitive coupling
جفتشدگی خازنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] انتقال انرژی از یک مدار به مدار دیگر با استفاده از خازن
-
capacitive divider
تقسیمگر خازنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] دو یا چند خازن که بهطور متوالی با منبع تغذیه قرار میگیرند تا ولتاژ منبع را به نسبت عکس ظرفیتشان تقسیم کنند
-
جستوجو در متن
-
capacitive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خازنی