کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خاز
/xāz/
معنی
۱. چرک بدن یا جامه.
۲. سنگ پا.
۳. نوعی پارچۀ کتان: ◻︎ ز روی کسوت اگرچند امتیازی نیست / ولیک اطلس و اکسون توان شناخت ز خاز (ابنیمین: ۱۱۱).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
BOD, biochemical oxygen demand
خاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مقدار اکسیژن محلول در آب که ریزاندامگانها در طی مدتی معین برای فعلوانفعالات زیستشناختی مصرف کنند متـ . خواست اکسیژن زیستشیمیایی
-
خاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← خدمات اَبری زیرساخت
-
خاز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) چرک ، ریم .
-
خاز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نوعی پارچة کتانی مانند متقال .
-
خاز
لغتنامه دهخدا
خاز. (اِ) چرک بدن و جامه را گویند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (رشیدی ). چرک و ریم و کثافت را گویند. (برهان قاطع). چرک بود و آن را شوخ نیز خوانند و بتازی وسخ گویند. (فرهنگ جهانگیری ). ریم اندام . (شرفنامه ٔ منیری ). دَنَس . دَرَن . وَسَخ . (مهذب ا...
-
خاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xāz ۱. چرک بدن یا جامه.۲. سنگ پا.۳. نوعی پارچۀ کتان: ◻︎ ز روی کسوت اگرچند امتیازی نیست / ولیک اطلس و اکسون توان شناخت ز خاز (ابنیمین: ۱۱۱).
-
واژههای همآوا
-
خاض
لغتنامه دهخدا
خاض . [ خاض ض ] (اِ) مرد. (فرهنگ اسدی ص 227). عباس اقبال مصحح لغت فرس این لغت را از لغات الحاقی دانسته و میگویند جز در حاشیه ٔ نسخه ٔ «ن » در جای دیگر نیست و ظاهراً از لهجه های محلی است .
-
جستوجو در متن
-
خواست اکسیژن زیستشیمیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ← خاز
-
صملوخ
لغتنامه دهخدا
صملوخ . [ ص ُ ] (ع اِ) ریم گوش . (منتهی الارب ). خاز گوش . (مهذب الاسماء). وسخ گوش . چرک گوش .
-
infrastructure as a service
خدمات اَبری زیرساخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ارائۀ منابع رایانشی، مانند رایانههای خدماتدهنده با کارایی بالا و مراکز دادهای، به فراهمسازان خدمات و کاربران اَبر اختـ . خاز IaaS
-
صملاخ
لغتنامه دهخدا
صملاخ . [ ص ِ ] (ع اِ) درون سوراخ گوش . || ریم گوش . (منتهی الارب ). خاز گوش . (مهذب الاسماء). ج ، صَمالیخ .
-
باز
لغتنامه دهخدا
باز.(ع اِ) مبنیاً علی الکسر، همواره با خاز بصورت خازباز آید و خازباز مگسی است که در مرغزارها میباشد. (ازتاج العروس ). رجوع به خازباز شود. (ناظم الاطباء).
-
خازگن
لغتنامه دهخدا
خازگن . [ گ ِ ] (ص مرکب ) وَسِخ . چرک . دَرِن . منه : ثوب درن ؛ جامه ٔ خازگن . (مهذب الاسماء). || خاز گوش . چرک گوش .