کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خار در ره شکستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
در
لغتنامه دهخدا
در. [ دَ ] (اِ) باب . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). آنچه از قطعات تخته یا از صفحات آهن و غیره سازند مربع مستطیل به قامت آدمی یا خردتر یا بلندتر و به پهنای گزی یا کمتر یا بیشتر و داخل چهار چوبی به پاشنه یا لولا نصب کنند و بر مدخل یا مخرج خانه ، سرا...
-
گره در گلو شکستن
لغتنامه دهخدا
گره در گلو شکستن . [ گ ِ رِه ْ دَ گ َ / گ ِ ش ِ ک َ ت َ ](مص مرکب ) بند آمدن نفس از بیم و هراس : ز غریدن زنده پیلان مست گره درگلوی هزبران شکست . نظامی (شرفنامه ص 201).رجوع به گره در گلوزدن شود.
-
گریه در چشم شکستن
لغتنامه دهخدا
گریه در چشم شکستن . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ دَ چ َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) بند شدن گریه در چشم و دهان . (آنندراج ) : ناله ام بر لب گسست و گریه در چشمم شکست شاد باش ای عشق و غم بر خاطر ناشاد ریز.باقر کاشی (از آنندراج ).
-
ناخن در سینه شکستن
لغتنامه دهخدا
ناخن در سینه شکستن . [ خ ُ دَ ن َ / ن ِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) تصرف کردن در مزاج .(بهار عجم ) (آنندراج ). || تحمل آزار کردن . رنج بردن . سختی کشیدن . تحمل ناملایم کردن . رجوع به ناخن در سینه زدن و ناخن به دل زدن شود : در سینه کلیم اینهمه ناخن که شک...
-
اشک در دیده شکستن
لغتنامه دهخدا
اشک دردیده شکستن . [ اَ دَ دی دَ / دِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از بند شدن اشک در دیده : رفتی و بشکست از دوری تودر دیده ام اشک در سینه ام آه .باقر کاشی از آنندراج ) (از فرهنگ ضیاء).
-
امید در جان شکستن
لغتنامه دهخدا
امید درجان شکستن . [ اُ دَ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از بند کردن امید در جان . (آنندراج ) : چه بد کردم که پیمانم شکستی امید وصل در جانم شکستی ؟مجیرالدین بیلقانی (از آنندراج ).
-
بهم در شکستن
لغتنامه دهخدا
بهم در شکستن . [ ب ِ هََ دَ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از امتزاج دادن و بهم پیوستن . (آنندراج ) : آتش و آبی که بهم درشکست پیه درو گرده یاقوت بست . نظامی (از آنندراج ). || خُرد کردن . بهم کوفتن : رگها ببردشان ستخوانها بکندشان پشت و سر و پهلوی بهم ...
-
در هم شكستن توطئه
دیکشنری فارسی به عربی
سحق المؤامرة
-
نماز شکستن
لغتنامه دهخدا
نماز شکستن . [ن َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) قطع کردن قرائت نماز را پیش از رسیدن به آخر آن . (یادداشت مؤلف ). نماز باطل کردن . نماز را برهم زدن و ناتمام گذاشتن : ره غلط شد عنان بگردانم قبله کژ شد نماز بشکستم . امیرخسرو (از آنندراج ).|| نماز شکستن مساف...
-
بازار شکستن
لغتنامه دهخدا
بازار شکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) از رونق و روایی و رواج انداختن : بر من آن بت بازار نیکوان بشکست کجا چنان بت باشد که را بود بازار؟ فرخی .زنجیر صبر ما را بگسست بند زلفی بازار زهد ما را بشکست عشق خالی . خاقانی .بازار حسن جمله ٔ خوبان شکسته ای ر...
-
صدای بلند یا ناگهانی (در اثر شکستن)
دیکشنری فارسی به عربی
تحطم
-
پل شکستن بر
لغتنامه دهخدا
پل شکستن بر. [ پ ُ ش ِ ک َ ت َ ب َ ] (مص مرکب ) کنایه از محروم ماندن و بی نصیب شدن باشد. (برهان قاطع). بی بهره گردانیدن . (آنندراج ) : فلک پل بر دلم خواهد شکستن کز آب عافیت بوئی ندارم . خاقانی (از فرهنگ رشیدی )عاشق محتشم بسی داری پل همه بر من گدا شکن...
-
در کوفتن
لغتنامه دهخدا
در کوفتن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) در کوبیدن . کوفتن در. دق الباب کردن . در زدن : در من چه کوبی ره من چه گیری چه آرام گیرد دلت با چنانی . فرخی (از آنندراج ).انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت . ناصرخسرو.به پیغمبری کوبم آنگه ...
-
گره در گره
لغتنامه دهخدا
گره در گره . [ گ ِ رِه ْ دَ گ ِ رِه ْ ] (ص مرکب ) مشکل در مشکل . پیچیده در پیچیده . پیچیدگی : گرچه گره در گرهش کرده بودبرنگرفت ازسر این رشته پای . نظامی .در هوس این دو سه ویرانه ده کار فلک بود گره در گره . نظامی .رجوع به گره بر گره شود.
-
گره در ابرو کردن
لغتنامه دهخدا
گره در ابرو کردن . [ گ ِ رِه ْ دَ اَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) گره در ابرو زدن : شاه ازو هم گره در ابرو کرداز حضور خودش بیکسو کرد.میرخسرو (از آنندراج ).