کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خار جهودان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
cotter key, cotter, cotter pin
خار زبانهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی خار که در انتهای سوراخی که رزوۀ پیچ در آن وارد شده قرار میگیرد تا از شل شدن مهره در نتیجۀ ارتعاش جلوگیری کند
-
piston pin circlip, snap ring,piston pin retainer,gudgeon pin retainer
خار فنری انگشتی پیستون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] خاری فنری که در دو سر انگشتی پیستون قرار دارد و مانع از خروج انگشتی از جایگاهش میشود
-
side frame key
خار قاب کناری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قطعهای فلزی در سازۀ بوژی برای مهار جابهجایی تیر عرضی
-
rudder pintle, pintle
خار لولای سکان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قلاب یا میلهای بر روی سکان که به پایۀ لولای سکان نصب میشود و نقش لولا را برای سکان دارد
-
خس و خار
لغتنامه دهخدا
خس و خار. [ خ َ س ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خس و خاشاک ، آشغال . || تیغ. خار. شوک : وین گل و لاله ٔ خاکی که همی رویدبا گل دانش پیشت خس وخارستی . ناصرخسرو.تن درختی است خرد بار و دروغ و مکرخس و خار است حذر کن ز خس و خارش .ناصرخسرو.
-
خار بر دیوار نهادن
لغتنامه دهخدا
خار بر دیوار نهادن . [ب َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) بر روی دیوار خار قرار دادن و به عربی آن را تشویک می گویند. (منتهی الارب ).
-
خار خشک زهردار
لغتنامه دهخدا
خار خشک زهردار. [ رِ خ ُ ک ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خارخشکی که سم دارد و استعمالش مسمومیت آرد. ضریع. (بحر الجواهر).
-
خار در پای شدن
لغتنامه دهخدا
خار در پای شدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب م ) خار و تیغ در پای انسان شدن . شاکه . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ).
-
خار در پیراهن شدن
لغتنامه دهخدا
خار در پیراهن شدن . [ دَ هََ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ایذاء رساندن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) : گل اندامی که در پیراهن من خار میریزد. صائب (از آنندراج ).رجوع به کلمه ٔ خار شود.
-
خار در تن شدن
لغتنامه دهخدا
خار در تن شدن . [ دَ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خار به تن انسان فرورفتن . خار در تن انسان نشستن . شوک . (دهار).
-
خار در جائی کردن
لغتنامه دهخدا
خار در جائی کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب )خار در محلی قرار دادن بجهت منع دخول . خارنشین کردن شیئی . ایجاد مانع کردن . رجوع به کلمه ٔ تشویک شود.
-
خار در جامه آویختن
لغتنامه دهخدا
خار در جامه آویختن . [ دَ م َ / م ِ ت َ ] (مص مرکب ) چسبیدن خار بجامه . تعلیق خار بلباس . علق . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به لغت علق شود.
-
خار در جگر شکستن
لغتنامه دهخدا
خار در جگر شکستن . [ دَ ج ِگ َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) بیقرار کردن . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 336). ایذاء کردن . ناراحت کردن .
-
خار در جیب افکندن
لغتنامه دهخدا
خار در جیب افکندن . [ دَ ج َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ایذاء کردن . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 53) : خار در جیب گلستان فکند گلخن ماخنده بر نغمه ٔ داود زند شیون ما. طالب آملی (از آنندراج ).رجوع بذیل کلمه ٔ خار شود.
-
خار در راه شکستن
لغتنامه دهخدا
خار در راه شکستن . [ دَ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) محافظت کردن . (آنندراج ) (برهان قاطع) : مرا تا خار در ره می شکستی کمان در کار ده ده می شکستی چو کارم را برسوائی فکندی سپر بر آب رعنائی فکندی . نظامی (از انجمن آرای ناصری ) (خسرو و شیرین ).|| خار چیدن ....