کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خاره
/xāre/
معنی
۱. (زمینشناسی) = خارا: ◻︎ ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت / حوالهٴ سر دشمن به سنگ خاره کنم (حافظ: ۷۰۰)، ◻︎ به دندانمزد از او خواهم قمیصی / اگر اطلس بُوَد یا خاره یا خز (سوزنی: لغتنامه: خاره).
۲. پتکی که آهنگران با آن آهن بر روی سندان میکوبند: ◻︎ به زیر ضربت شمشیر و گرزشان گفتی / که آبگینه و موم است خاره و سندان (عبدالواسع جبلی: ۳۹۲).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
brush, spine
-
جستوجوی دقیق
-
خاره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِ.) نک خارا.
-
خاره
لغتنامه دهخدا
خاره . [ رَ / رِ ] (اِ) بمعنی خار است که آن پارچه ٔ موجدار باشد و قیمتی . (آنندراج ) (برهان قاطع). نوعی از قماش و آن در نور آفتاب پاره پاره شودچنانچه کتان در مهتاب . (چراغ هدایت ) (سراج اللغات ) (غیاث اللغه ). نوعی از جامه ها که ساده و مخطط باشد و مخ...
-
خاره
لغتنامه دهخدا
خاره . [ رَ / رِ ] (اِ) جاروبی را گویندکه بر سر چوب درازی بندند و سقف خانه را بدان روبندو پاک کنند. (برهان قاطع) (فرهنگ رشیدی ج 1 ص 378).
-
خاره
لغتنامه دهخدا
خاره . [ رَ / رِ ] (اِ) زن راگویند. (آنندراج ) (برهان قاطع) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ) : مر آن خاره را بود دغدوی نام که زردشت فرخنده را بود مام .؟ (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ).
-
خاره
لغتنامه دهخدا
خاره . [ رَ / رِ ] (اِ) سنگ خارا. || سنگ . (آنندراج ) (برهان قاطع). سنگ سخت . (غیاث اللغة) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ) : از آن کوهسار آتش افروختندبرآن خاره بر خار می سوختند. فردوسی .چگونه راهی ، راهی درازناک و عظیم همه سراسر سیلاب کند و خاره خار...
-
خاره
لغتنامه دهخدا
خاره . [ رَ / رِ ] (اِ) ظاهراً آلتی بوده است از موی درشت چنانکه ماهوت پاک کن و دندان شوی : گره در گره خَم دُم تا به پشت همه سرش چون خاره موی درشت . اسدی . || ظاهراً یکی از معانی خاره پتک است (مقابل سندان ) و این معنی از فرهنگهافوت شده : آن کشیدی ز غم...
-
خاره
لغتنامه دهخدا
خاره . [ رَ / رِ ] (اِ) غوره ٔ خرما. بسر. (مهذب الاسماء).
-
خاره
لغتنامه دهخدا
خاره . [ رَ / رِ ] (ص ) لَزِج : ارض لزجة؛ زمینی خاره . (مهذب الاسماء) .
-
خاره
لغتنامه دهخدا
خاره . [ رِ ] (اِخ ) شعبه ای است از رودخانه ٔ جاجرود در ورامین .
-
خاره
لغتنامه دهخدا
خاره .[ رِ ] (اِ) بمعنی خاده نیز آمده است که چوب راست رسته باشد. (برهان قاطع) .
-
خاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xāre ۱. (زمینشناسی) = خارا: ◻︎ ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت / حوالهٴ سر دشمن به سنگ خاره کنم (حافظ: ۷۰۰)، ◻︎ به دندانمزد از او خواهم قمیصی / اگر اطلس بُوَد یا خاره یا خز (سوزنی: لغتنامه: خاره).۲. پتکی که آهنگران با آن آهن بر روی س...
-
واژههای مشابه
-
گوش خاره
لغتنامه دهخدا
گوش خاره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آلتی که بدان چرک گوش پاک کنند. (یادداشت مؤلف ). گوش خارک .
-
barbed, barbellate
خارهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی زِبرکرکی که در سطح یا حاشیۀ آن زواید ریز و تیز وجود دارد
-
دندان خاره
لغتنامه دهخدا
دندان خاره . [ دَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) خلال . مسواک . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مسواک و دندان آپریز شود.