کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خارج البلد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خارج زدن
لغتنامه دهخدا
خارج زدن . [ رِ زَ دَ ] (مص مرکب ) زر قلب ناروا بسکه زدن یعنی خارج از دارالضرب . (آنندراج ). زر قلب را خارج از دارالضرب سکه زدن . از مصطلحات . (غیاث اللغة). مقابل رائج . (آنندراج ). رجوع به رائج شود : بی اصول قدمش سکه ٔ رائج نزنی خارجی واقف دم باش که...
-
خارج شدن
لغتنامه دهخدا
خارج شدن . [ رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بیرون رفتن . بیرون آمدن . برون آمدن .
-
خارج صف
لغتنامه دهخدا
خارج صف . [ رِ ج ِ ص َ ] (ص مرکب ) اصطلاح نظامیان است و اطلاق بر سربازانی میشودکه در عملیات نظامی و مشق های سربازی شرکت نمیکنند. || مجازاً اطلاق بر هر فردی میشود که در زمره ٔ گروهی باشد و از مزایای آن گروه استفادت برد بدون آنکه در انجام وظایف محوله ب...
-
خارج طریق
لغتنامه دهخدا
خارج طریق . [ رِ ج ِ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به بیرون جاده شود.
-
خارج قسمت
لغتنامه دهخدا
خارج قسمت . [ رِ ج ِ ق ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عددی را گویند که پس از قسمت عددی بر عدد دیگری حاصل شود. (ناظم الاطباء). تعداد دفعاتی که مقسوم علیه در مقسوم می گنجد. بهر. رجوع به بهر شود.
-
خارج کردن
لغتنامه دهخدا
خارج کردن . [ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هلانیدن و بیرون کردن . (ناظم الاطباء). برآوردن . بیرون برکشیدن .
-
خارج گشتن
لغتنامه دهخدا
خارج گشتن . [ رِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بیرون شدن . بیرون رفتن . مقابل داخل شدن .
-
خارج محمول
لغتنامه دهخدا
خارج محمول . [ رِ ج ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عرضی هائی که خارج ازذات هستند ولی همیشه با ذات همراهند چون وحدت برای وجود. این عرضیات در باب برهان ذاتی محسوب میشوند.
-
خارج مرکز
لغتنامه دهخدا
خارج مرکز. [ رِ ج ِ م َ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به اصطلاح هیأت دور از مرکز را گویند. (ناظم الاطباء). || اضافاتی که به کارمند دولت در وقت انجام وظیفه در خارج از پایتخت می دهند.
-
خارج نزدن
لغتنامه دهخدا
خارج نزدن . [ رِن َ زَ دَ ] (مص مرکب ) ادای خارجی نکردن و در مقام گوز دادن نیز گویند و از اهل زبان بتحقیق پیوسته . (آنندراج در لغت خارج نزنی ). و رجوع به خارج زدن شود.
-
خارج آهنگ
لغتنامه دهخدا
خارج آهنگ . [ رِ هََ ] (ص مرکب ) آهنگ ناموافق و ناموزون . (ناظم الاطباء) : بفرمود تا آن دو سرهنگ رادو کج زخمه ٔ خارج آهنگ را... نظامی .بمن بر شده لشکری دیده بان همه خارج آهنگ وناخوش زبان .نظامی (شرفنامه ص 470).
-
خارج آهنگی
لغتنامه دهخدا
خارج آهنگی . [ رِ هََ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت خارج آهنگ . بیرون شدن نغمه از پرده و از بحر و قواعد خود. (غیاث اللغة). بنابر رأی و نظر صاحب فرهنگ آنندراج اصطلاح موسیقیان خارج آهنگ است نه خارج آهنگی : نوای جهان خارج آهنگی است خلل در بریشم نه در چنگ...
-
خارج المملکتی
لغتنامه دهخدا
خارج المملکتی . [ رِ جُل ْ م َ ل َ ک َ ] (ص نسبی مرکب ) برون مرزی . رجوع به برون مرزی شود. || حق خارج المملکتی . حق برون مرزی برای هر کشوری .
-
خارج خوان
لغتنامه دهخدا
خارج خوان . [ رِ خوا / خا ] (نف مرکب ) اصطلاح موسیقیان است و بر کسی اطلاق میشود که خارج از دستگاه آواز خواند. رجوع به خارج خوانی شود. || مقابل سطح خوان . رجوع به خارجی خوانی شود.
-
خارج خوانی
لغتنامه دهخدا
خارج خوانی . [ رِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل خارج خوان . برخلاف اصول خواندن مُغَنّی . || خواندن فقها درس را شفاهی و بیرون از سطوح یعنی بمرحله ای رسیدن که دوره ٔ سطح تمام گشته است و استاد مسائل را فی المجلس و بدون در نظر گرفتن کتاب خاصی طرح می کند و ...