کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خارجازاجاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
off-hire
خارجازاجاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ویژگی کشتی تحت اجارهای که اجارهکننده به دلیل عدم امکان استفاده از آن از پرداخت اجاره معاف میشود
-
واژههای مشابه
-
off-hire clause/ off hire clause, breakdown clause
شرط خارجازاجاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بندی در قراردادهای اجاره که چگونگی محاسبۀ مدتزمان خارجازاجاره را مشخص میکند
-
off-hire days
روزهای خارجازاجاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تعداد روزهایی که کشتی در وضعیت خارجازاجاره است
-
خارج
واژگان مترادف و متضاد
۱. برون، بیرون ≠ درون ۲. بیگانه ۳. خارجه ≠ داخل، داخله ۴. تحصیلاتعالیحوزوی، سطح عالی فقه
-
خارج
فرهنگ واژههای سره
بیرون
-
خارج
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) خروج کننده . 2 - (اِ.) بیرون ، ظاهر چیزی .
-
خارج
لغتنامه دهخدا
خارج . [ رِ ] (ع ص ) بیرون رونده .(آنندراج ) (فرهنگ نظام ). بیرون شونده . (مهذب الاسماء)(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (المنجد) (تاج العروس ). بیرون شده : او من کان میتاً فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها. (...
-
خارج
دیکشنری عربی به فارسی
بيروني , خارجي , ظاهري , واقع در سطح خارجي
-
خارج
دیکشنری عربی به فارسی
خارج , بيرون از , خارج از , افشا شده , اشکار , بيرون , خارج از حدود , حذف شده , راه حل , اخراج کردن , اخراج شدن , قطع کردن , کشتن , خاموش کردن , رفتن , ظاهر شدن , فاش شدن , بيروني , برون , ظاهر , محيط , دست بالا , بروني
-
خارج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] xārej ۱. [مقابلِ داخل] بیرون.۲. کشور بیگانه.۳. (صفت) ویژگی دورۀ عالی در تحصیلات مذهبی شیعه که بر اساس تقریرات استاد است.
-
خَارِجٍ
فرهنگ واژگان قرآن
بيرون رونده
-
خارج
دیکشنری فارسی به عربی
بعيدا , خارج , خارجي , في الخارج
-
خارج شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیرونرفتن ۲. درآمدن ۳. دررفتن، رانده شدن ۴. اوت شدن ۵. ترک کردن ۶. فراتر رفتن، تجاوز کردن ۷. نشت کردن ۸. بیرون زدن
-
خارج قسمت
واژگان مترادف و متضاد
بهر ≠ مقسوم، مقسومعلیه، بخش، بخشیاب