کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاتون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خاتون
/xātun/
معنی
۱. بانو؛ بیبی؛ کدبانو؛ خانم؛ زن بزرگمنش.
۲. [قدیمی] عنوان ترکی و مغولی زنان و دختران خان و خاقان؛ بانوی عالینسب: ◻︎ بادهدهنده بتی بدیع ز خوبان / بچهٴ خاتون ترک و بچهٴ خاقان (رودکی: ۵۰۶).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بانو، کدبانو
۲. بیبی، بیگم، خانم، مخدره ≠ آقا
۳. همسر، زناصیل، شریفه
۴. کنیز، کلفت، خادمه
دیکشنری
lady, matron
-
جستوجوی دقیق
-
خاتون
واژگان مترادف و متضاد
۱. بانو، کدبانو ۲. بیبی، بیگم، خانم، مخدره ≠ آقا ۳. همسر، زناصیل، شریفه ۴. کنیز، کلفت، خادمه
-
خاتون
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) 1 - بانوی بزرگ زاده . 2 - کدبانو، بی بی .
-
خاتون
لغتنامه دهخدا
خاتون . (اِخ ) (مدرسه ٔ... مهد عراق ) نام مدرسه ای در نیشابور بوده است . محمد قزوینی در تعلیقات لباب الالباب (چ لیدن ج 1 ص 296) می نویسد: ابوالحسن علی بن زیدبن محمد الاوسی انصاری در تاریخ بیهق در ترجمه ٔ حال ابوالفضل بیهقی می گوید: «و ازتصانیف او تار...
-
خاتون
لغتنامه دهخدا
خاتون . (اِخ ) دختر قطب الدین شاه بود که در 690 هَ . ق . برادر خود را که فرمانروا بود کشت و بر سریر حکومت بنشست . این رباعی از اوست :بس غصه که از چشمه ٔ نوش تو رسیدتا دست من امروز بدوش تو رسیددر گوش تو دانه های در می بینم آب چشمم مگر بگوش تو رسید.(صب...
-
خاتون
لغتنامه دهخدا
خاتون . (اِخ ) عنوان خاصی که «تومن » یا «بومین خاقان » پیشوای ترکان در چین به زن خود داد. (از شرح احوال رودکی سعید نفیسی ج 1 ص 180).
-
خاتون
لغتنامه دهخدا
خاتون . (اِخ ) کوهی است که از مشرق به کوه گور سفید متصل است و 3800 گز ارتفاع دارد. (جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 33).
-
خاتون
لغتنامه دهخدا
خاتون . (اِخ ) مادر طغشاده و زن بیدون بخاراخداة بود. چون پسر شیرخواره ٔ او پادشاه شد با عبیداﷲ زیاد که در سال 53 هَ . ق . از جانب معاویه بحکومت خراسان منصوب شده بود جنگید و شکست خورد، سپس باتقدیم هدایائی به او با وی صلح کرد. (از عیون الاخبار ج 1 ص 13...
-
خاتون
لغتنامه دهخدا
خاتون . (ترکی ، اِ) خانم و بانو. این لفظ برای احترام بنام زن متصل میشود مثل زینب خاتون و سکینه خاتون . سابقاً عمومی بوده لیکن اکنون مخصوص بعضی از ایلات و دیه هاست و دیگران جای آن خانم استعمال میکنند و برای مقدسات دینیه در وعظ و کتب همان خاتون گویند. ...
-
خاتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] xātun ۱. بانو؛ بیبی؛ کدبانو؛ خانم؛ زن بزرگمنش.۲. [قدیمی] عنوان ترکی و مغولی زنان و دختران خان و خاقان؛ بانوی عالینسب: ◻︎ بادهدهنده بتی بدیع ز خوبان / بچهٴ خاتون ترک و بچهٴ خاقان (رودکی: ۵۰۶).
-
واژههای مشابه
-
گل خاتون
لغتنامه دهخدا
گل خاتون . [ گ ُ ] (اِخ )دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ ارداک شهرستان مشهد واقع در 69هزارگزی شمال باختری مشهد و 5هزارگزی شمال راه شوسه ٔ مشهد به قوچان . هوای آن معتدل و دارای 115 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، چغندر و کنجد است . ش...
-
گنجشکان خاتون
لغتنامه دهخدا
گنجشکان خاتون . [ گ ُ ج ِ ] (اِخ ) مادر سلطان ابوسعیدبهادرخان . رجوع به تاریخ گزیده چ عکسی ص 842 شود.
-
گنجک خاتون
لغتنامه دهخدا
گنجک خاتون . [ گ َ ج َ ] (اِخ ) (شهرزاده ...) خاتون امیر ایرنجین از معاصران اولجایتو سلطان . (ذیل جامعالتواریخ رشیدی از حافظ ابرو ص 102).
-
زیتون خاتون
لغتنامه دهخدا
زیتون خاتون . [ زَ ] (اِخ ) زن ارسلانشاه پادشاه کرمان و مادر کرمانشاه . او امیرزاده بود از ولایت هرات ولی او را به بردگی فروخته بودند. زنی به غایت عاقل و خیرات دوست بود و در کرمان خیرات بسیار فرموده و مدرسه و رباط ساخت و او را عصمت الدین لقب دادند و ...
-
غازیه خاتون
لغتنامه دهخدا
غازیه خاتون . [ زی ی َ ] (اِخ ) نام دختر ملک کامل از ملوک ایوبی و زوجه ٔملک مظفر محمود حکمران حمات است در موقع وفات شوهرش پسر وی ملک منصور که کودک بود وارث تخت و تاج و او نایب السلطنه گردید و در تاریخ 656 هَ . ق . درگذشت .