کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاتنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاتنة
لغتنامه دهخدا
خاتنة. [ ت ِ ن َ ] (ع ص ) تأنیث خاتن . آسیه . آلت ختنه کردن . رجوع به خاتن و آسیه شود.
-
جستوجو در متن
-
مبظرة
لغتنامه دهخدا
مبظرة. [ م ُ ب َظْ ظِ رَ ] (ع ص ) زن ختانه . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). زن ختنه کننده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). خاتنه . (از اقرب الموارد). خافضه . خاتنه . (محیطالمحیط).
-
آسیه
لغتنامه دهخدا
آسیه . [ ی َ ] (ع ص ،اِ) تأنیث آسی . حزینه . زنی اندوهگین . || خاتنه . آلت ختنه کردن . || زن بجشک . (ربنجنی ). طبیبه . ج ، اَواسی ، آسیات . || ستون . (ربنجنی ). ساریه . اسطوانه . دعامه . دیرک . ج ، اَواسی .
-
مخاتنة
لغتنامه دهخدا
مخاتنة. [ م ُ ت َ ن َ ] (ع مص ) دامادی کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). دامادی کردن با کسی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خاتنه مخاتنة؛ دامادی کرد با وی . (ناظم الاطباء).