کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاتم پرست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاتم پرست
لغتنامه دهخدا
خاتم پرست . [ ت َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) دوستدار انگشتری . آنکه محبت او بخاتم بحد پرستش شود : چنان بود کان مرد خاتم پرست بخاتم همی کرد بازی به دست . نظامی .رجوع به خاتم شود.
-
واژههای مشابه
-
خَاتَمَ
فرهنگ واژگان قرآن
به معناي هر چيزي است که با آن ، چيزي را مُهر کنند و مراد از خاتم النبيين بودن حضرت محمد صلي الله عليه و آله ، اين است که نبوت با او ختم شده ، و بعد از او ديگر نبوتي نخواهد بود .
-
خاتم بند
واژگان مترادف و متضاد
خاتمساز، خاتمکار
-
خاتم بندی
واژگان مترادف و متضاد
خاتمسازی، خاتمکاری
-
خاتم کاری
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع - فا. ] (حامص .) شغل و عمل خاتم کار، خاتم بندی .
-
رفعبن خاتم
لغتنامه دهخدا
رفعبن خاتم . [ رَ ع ِ ن ِ ت َ ] (اِخ ) رفعبن خاتم بن قیصربن مهلب ، حاکم جرجان ، از قبل منصور دوانیقی بود. رجوع به حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 342 شود.
-
حرف خاتم
لغتنامه دهخدا
حرف خاتم . [ ح َ ف ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف خواتیم شود.
-
خاتم بستن
لغتنامه دهخدا
خاتم بستن . [ ت َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بر استخوان فیل و شتر و جز آنها گل و نقش کردن . (از آنندراج ) : نقش سبزان بس که بر این جسم پرغم بسته ام خویش را گوئی ز سر تا پای خاتم بسته ام .واله هروی (از آنندراج ).
-
خاتم جم
لغتنامه دهخدا
خاتم جم . [ ت َ م ِ ج َ ] (اِخ ) مهر حضرت سلیمان است اگر چه جم پادشاه بوده است ولی هر جا خاتم جم استعمال شود مراد مهر حضرت سلیمان است . (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 273) : حلقه ای ار کم شود از زلف توخاتم جم خواه بتاوان آن . خاقانی .بی دم مردی خطاست در پی مر...
-
خاتم جمشید
لغتنامه دهخدا
خاتم جمشید. [ ت َم ِ ج َ ] (اِخ ) خاتم جم . انگشتر سلیمان : آخر ای خاتم جمشید همایون آثارگر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود. حافظ.رجوع به خاتم جم شود.
-
خاتم رسل
لغتنامه دهخدا
خاتم رسل . [ ت َ م ِ رُ س ُ ] (اِخ ) پایان دهنده ٔ پیمبران . ختم انبیاء. آخرین پیمبر. لقب حضرت محمدبن عبداﷲ (ص ) است . رجوع به محمد و به خاتم الانبیاء شود.
-
خاتم سلیمان
لغتنامه دهخدا
خاتم سلیمان . [ ت َ م ِ س ُ ل َ ] (اِخ )مهر حضرت سلیمان . خاتم جم . خاتم جمشید : پیاله در کف من خاتم سلیمان است . صائب .رجوع به خاتم جم و خاتم جمشید شود.
-
خاتم طریقت
لغتنامه دهخدا
خاتم طریقت . [ ت َ م ِ طَ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زینت حلقه ٔ طریقتیان . خاتم سلسله ٔ درویشان : چندین هزار رهرو دعوی عشق کردندبر خاتم طریقت منصور چون نگین است . عطار.رجوع به خاتم شود.
-
خاتم گویا
لغتنامه دهخدا
خاتم گویا. [ ت َ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی خاتم سهیل نشان است که کنایه از دهان محبوب و معشوق و شاهد و ساقی باشد. (برهان ) : چون آب پشت دست نماید نگین نگین پس مهر جم بخاتم گویا برافکند. خاقانی .بخاتم سهیل نشان رجوع شود.