کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاتمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خاتمه
/xāteme/
معنی
۱. پایان یافتن.
۲. (اسم) قسمت پایانی چیزی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آخر، انجام، انقضا، پایان، فرجام، نهایت ≠ آغاز
برابر فارسی
پایان
فعل
بن گذشته: خاتمه پذیرفت
بن حال: خاتمه پذیر
دیکشنری
close, closure, completion, end, ending, expiration, expiry, finis, kibosh, period, stop, tail end, termination, windup
-
جستوجوی دقیق
-
خاتمه
واژگان مترادف و متضاد
آخر، انجام، انقضا، پایان، فرجام، نهایت ≠ آغاز
-
خاتمه
فرهنگ واژههای سره
پایان
-
خاتمه
فرهنگ فارسی معین
(تِ مِ یا مَ) [ ع . خاتمة ] (اِفا.) مؤنث خاتم ، پایان ، انجام . ج . خواتیم .
-
خاتمه
لغتنامه دهخدا
خاتمه .[ ت ِ م َ / م ِ ] (ع اِ) خاتمة. رجوع به خاتمة شود.آن خاتمه ٔ کار مرا خاتم دولت آن فاتحه ٔ طبع مرا فاتح ابواب . خاقانی .به بسطام رفت و منتظر خاتمه ٔ کار و مآل حال بنشست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 370).- خاتمه پذیر ؛ آنچه پایان پذیرد.- خاتمه پذیرف...
-
خاتمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خاتمَة، جمع: خَواتیم] xāteme ۱. پایان یافتن.۲. (اسم) قسمت پایانی چیزی.
-
خاتمه
دیکشنری فارسی به عربی
اغلاق , انهاء , تکملة , نهاية
-
واژههای مشابه
-
خاتمة
لغتنامه دهخدا
خاتمة. [ ت ِ م َ ] (ع اِ) خاتمه . آخر هر چیزی و پایان آن . نتیجه . سرانجام . پایان . ج ، خواتم ، خواتیم . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
-
خاتمه بخشیدن
واژگان مترادف و متضاد
پایاندادن، تمام کردن، مختومه کردن ≠ آغازیدن، آغاز کردن
-
خاتمه پذیرفتن
واژگان مترادف و متضاد
خاتمه یافتن، به انجام رسیدن، انقضا یافتن، پایانیافتن، منقضی شدن ≠ آغاز شدن
-
خاتمه دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پایاندادن، به انتها رساندن، به آخر رساندن، به پایانرساندن، ۲. ختم کردن، تمام کردن، خاتمهبخشیدن، مختومه کردن، مختومه اعلام کردن ≠ آغازیدن ۳. متوقف ساختن، متوقف کردن
-
خاتمه یافتن
واژگان مترادف و متضاد
تمام شدن، به پایان آمدن، به پایان رسیدن ≠ شروع شدن
-
خاتمه دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) پایان دادن امری را، به پایان رسانیدن .
-
خاتمه دادن
دیکشنری فارسی به عربی
نهاية
-
خاتمه یافتن
دیکشنری فارسی به عربی
نهاية