کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خات
/xāt/
معنی
= خاد
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خات
لغتنامه دهخدا
خات . (اِ) زغن راگویند که غلیواژ یا غلیواج است . (از غیاث ) (آنندراج ) (برهان ). خاد. رجوع به همین کلمه شود : شاها ز تو غوری بلباسات بجست ماننده ٔ چوزه از کف خات بجست از اسب پیاده گشت و رخ پنهان کردپیلان بتو شاه داد و از مات بجست .؟ (از جهانگشای جوین...
-
خات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] xāt = خاد
-
واژههای مشابه
-
خات توشی لم
لغتنامه دهخدا
خات توشی لم . [ ل ِ ] (اِخ ) پادشاه هیت ها که بارامزس (رامسس ) دوم فرعون مصرعهدی بسته و نسخه ای از این عهدنامه در مصر به خط مصری قدیم یافته شده است . (از ایران باستان ج 1 ص 51).
-
واژههای همآوا
-
خاط
لغتنامه دهخدا
خاط. [ خاطط ] (ع ص ) درزی . (منتهی الارب ). || الساحر لاستعماله الخطوط فی السحر. ج ، خُطّاط.
-
جستوجو در متن
-
خواب یافتن
لغتنامه دهخدا
خواب یافتن . [ خوا / خات َ ] (مص مرکب ) خوابیدن . بخواب شدن . در خواب شدن .
-
خیوت
لغتنامه دهخدا
خیوت . [ خ ُ ] (ع مص ) مصدر دیگر است برای خیت . (منتهی الارب ). منه : خات خیتا و خیوتاً. رجوع به خیت شود.
-
فرمان خواستن
لغتنامه دهخدا
فرمان خواستن . [ ف َ خوا / خات َ ] (مص مرکب ) اجازه خواستن . استجازه : که بهر دیدن بیت المقدس مرا فرمان بخواه از شاه دنیا.خاقانی .
-
خوت
لغتنامه دهخدا
خوت . [ خ َ ] (ع مص ) نقض عهد کردن . خلف وعده نمودن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خات الرجل خوتاً. || کم و اندک گردانیدن مال را. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (اقرب الموارد).منه : خات فلاناً ماله . || فر...
-
خوات
لغتنامه دهخدا
خوات . [ خ َ ] (ع مص ) فرودآمدن باز از هوا برشکار تا بگیرد آن را. خوت . منه : خاتت العقاب . || کم و اندک گردانیدن مرد مال خود را. خوت . منه : خات الرجل . || شکستن عهد و پیمان . خوت .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
لباسات
لغتنامه دهخدا
لباسات . [ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ لباس . || کنایه از تملق و چاپلوسی است . (غیاث ) : سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن پند را باز ندانی ز لباسات و فریب . ناصرخسرو. || مکر و تزویر و خدعه و دوروئی : شاها ز تو غوری بلباسات بجست ماننده ٔ جوژه از کف خات بجست از اسب...
-
بحلی خواستن
لغتنامه دهخدا
بحلی خواستن . [ ب ِ ح ِ خوا / خات َ ] (مص مرکب ) حلالی خواستن . تحلل . (تاج المصادر بیهقی ). پوزش خواستن . حلیت طلبیدن . حلالی بائی طلبیدن : امیر پشیمان شد و پیر را بنواخت و ازو بحلی خواست و بازگردانیدش . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 462).چونکه نخواهی ازین ...
-
چوژه
لغتنامه دهخدا
چوژه . [ ژَ / ژِ ] (اِ)چوزه . (ناظم الاطباء). جوجه . ج ، چوژگان : شاها ز توغوری بلباسات بجست ماننده ٔ چوژه از کف خات بجست از اسب پیاده گشت و رخ پنهان کردپیلان بتو شاه داد و از مات بجست . فردوس مطربه .همچنانک آن مرغ بر آن بیضه خود بنشیند و آن را گرم م...