کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خابران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خابران
لغتنامه دهخدا
خابران . [ ب َ ] (اِخ ) ناحیه ای است میان سرخس و ابیورد و موضعی است . (منتهی الارب ). ناحیه و شهری است در خراسان که دارای قرای چند است بین سرخس و ابیورد و ازقرای آن میهنه است که شهری بزرگ بوده و اکنون غالب آن خراب شده . (معجم البلدان ). رجوع به خاورا...
-
خابران
لغتنامه دهخدا
خابران . [ب َ ] (اِخ ) ناحیتی است در اهواز. (معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
فلی
لغتنامه دهخدا
فلی . [ ف َ لی ی ] (ص نسبی ) منسوب به فله که از قراء خابران میباشد. (سمعانی ).
-
ازجاه
لغتنامه دهخدا
ازجاه . [ اَ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای خابران از نواحی سرخس . و یاقوت گوید گروهی از متأخرین بدان منسوبند. (معجم البلدان ) (مرآت البلدان ).
-
باذنی
لغتنامه دهخدا
باذنی . [ ذَ ] (ص نسبی ) منسوب به باذنه که قریه ای است از قرای خابران درنواحی سرخس . (سمعانی ). رجوع به باذن و باذنه شود.
-
بران
لغتنامه دهخدا
بران . [ ب َ] (پسوند) مزید مؤخر امکنه است از قبیل : بلم بران . ملبران . خابران . شابران . طابران . (یادداشت مؤلف ).
-
خروالحیل
لغتنامه دهخدا
خروالحیل . [ خ ِرْوُ ل ْ ] (اِخ ) نام قریتی است وسیع بین خابران و طوس . (از معجم البلدان ).
-
مهنوی
لغتنامه دهخدا
مهنوی . [ م َ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به مهنه یا میهنه ، از قرای خابران خراسان و از آنجاست شیخ ابوسعید فضل اﷲبن ابی الخیر. (یادداشت مؤلف ).
-
باذنه
لغتنامه دهخدا
باذنه . [ ذَ ن َ ] (اِخ ) یکی از قرای خاوران (خابران ) در نواحی سرخس و منسوب بدان را باذنی گویند. (الانساب سمعانی ). و رجوع به باذن و باذبین و باذین شود.
-
میهنی
لغتنامه دهخدا
میهنی . [ هََ ] (ص نسبی ) منسوب است به میهن . رجوع به میهن شود. || منسوب است به میهنه و آن دیهی است در خراسان و زادگاه شیخ ابوسعید ابوالخیر باشد. (از یادداشت مؤلف ). منسوب است به میهنه که از قراء خابران از نواحی سرخس باشد. (از لباب الانساب ).
-
شوکان
لغتنامه دهخدا
شوکان . [ ش َ ] (اِخ ) شهرکی است از ناحیه ٔ خابران بین سرخس و ابیورد. (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ). شهری است میان سرخس و ابیورد، از آن شهر است عتیق بن محمدبن عبیس شوکانی و برادر او ابوالعلاء عبیس بن محمد شوکانی . (منتهی الارب ).
-
مهنه
لغتنامه دهخدا
مهنه . [ م َ ن َ ] (اِخ ) یکی از اعاظم بلاد خراسان از ناحیت خابران و از آنجاست شیخ ابوسعید فضل اﷲبن ابی الخیر صوفی معروف : بوسعید مهنه در حمام بودقائمش کافتاد مردی خام بود. عطار.قصبه ٔ مهنه از توابع خاوران است و آن مقام شیخ ابوسعید ابوالخیر بوده است ...
-
باذن
لغتنامه دهخدا
باذن . [ ذَ ] (اِخ ) از قرای خاوران از اعمال سرخس است . (از معجم البلدان ). و سمعانی باذنه آورده است و گوید یکی از قرای خاوران در نواحی سرخس است .(الانساب سمعانی ). از قرای خابران از اعمال سرخس است . (مرآت البلدان ج 1 ص 164). رجوع به باذبین و باذین و...
-
اسعد
لغتنامه دهخدا
اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی نصربن ابی الفضل الخراسانی المیهنی ، الفقیه الشافعی . ملقب بمجدالدین و مکنی بأبی الفتح . او امامی مبرز در فقه و خلاف است و او را در خلاف تعلیقه ای مشهور است . وی فقه بمرو آموخت و سپس بغزنه شد و در آن دیار شهرت یافت و ف...