کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هُ
لهجه و گویش بختیاری
ho او، آن.
-
جستوجو در متن
-
حمحم
فرهنگ فارسی معین
(حِ حِ یا حُ حُ) [ ع . ] (اِ.) گل گاوزبان .
-
حمحمه
لغتنامه دهخدا
حمحمه . [ ح ِ ح ِ / ح ُ ح ُ م َ ] (ع اِ) نباتی است یا گاوزبان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
آب حیوان
فرهنگ فارسی معین
( ~ ِ حَ یا حِ)(اِمر.) نک آب حیات .
-
حباحب
فرهنگ فارسی معین
(حُ حِ) [ ع . ] (اِ.) کرم شب تاب .
-
حزن
فرهنگ فارسی معین
(حَ یا حُ زَ) [ ع . ] (اِ.) اندوه .
-
حصاد
فرهنگ فارسی معین
(حَ یا حِ) [ ع . ] (مص م .) درو کردن .
-
حماحم
فرهنگ فارسی معین
(حَ حِ) [ ع . ] (اِ.) نوعی پونه با برگ های پهن .
-
حنایا
فرهنگ فارسی معین
(حَ یا حَ) [ ع . ] (اِ.) جِ حنیه ؛ کمان .
-
شریحه
فرهنگ فارسی معین
(شَ حَ یا حِ) [ ع . ] (اِ.) قطعة گوشت .
-
حدحد
لغتنامه دهخدا
حدحد. [ ح َ ح َ ] (ع ص ) کوتاه بالا.
-
حباحب
لغتنامه دهخدا
حباحب . [ ح َ ح ِ ] (اِخ ) نام شهریست . (معجم البلدان ).
-
حبحب
لغتنامه دهخدا
حبحب . [ ح َ ح َ ] (ع اِ) ج ِ حَبحبة.
-
حریم
لغتنامه دهخدا
حریم . [ ح ُ رَ / ح َ ] (اِخ ) بطنی است از حضرموت .
-
صحه گذاری
لغتنامه دهخدا
صحه گذاری . [ ص ِح ْ ح َ / ص َح ْ ح َ گ ُ ] (حامص مرکب ) صحة گذاشتن . رجوع به صحة گذاشتن و رجوع به صح شود.