کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حیطه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حیطه
/hite/
معنی
زمین، میدان، یا مکانی مشخص برای انجام عملی خاص.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
چهارچوب، حوزه، شمول، قلمرو، کادر، محدوده، محوطه، پهنه، میدان، گستره
برابر فارسی
گستره
دیکشنری
domain, gamut, provinces, realm, universe
-
جستوجوی دقیق
-
حیطه
واژگان مترادف و متضاد
چهارچوب، حوزه، شمول، قلمرو، کادر، محدوده، محوطه، پهنه، میدان، گستره
-
حیطه
فرهنگ واژههای سره
گستره
-
حیطه
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . حیطة ] 1 - (اِ.) احاطه شده . 2 - (مص م .) حفظ کردن ، در پناه خود درآوردن .
-
حیطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حیطَة] hite زمین، میدان، یا مکانی مشخص برای انجام عملی خاص.
-
حیطه
دیکشنری فارسی به عربی
سلسلة
-
حیطه
واژهنامه آزاد
قلمرو، دامنه، عرصه. گستره، وسعت، محدوده، دایره، دامنه، حوزه.
-
واژههای مشابه
-
حیطة
لغتنامه دهخدا
حیطة. [ ح َ طَ ] (ع اِمص ) و گاه بکسر حاء آید. هشیاری و حزم در کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): یقال : فلان حیطة لک ؛ اَی تحنن و تعطف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اسم است احتیاط را. || (اِ) زن باعفت و بزرگوار. (اقرب الموارد).
-
حیطة
لغتنامه دهخدا
حیطة. [ طَ ] (ع مص ) حوط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دیوار گرد چیزی برآوردن . (آنندراج ). رجوع به حوط شود. || جای احاطه کرده شده . (آنندراج ) (غیاث ). در حیطه ٔ تصرف درآوردن . || (اِمص ) اسم است احتیاط را. (اقرب الموارد).
-
حيطة
دیکشنری عربی به فارسی
احتياط
-
compartmentation
حیطهبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فراهم ساختن امکان دسترسی محدود به اطلاعات برای افرادی که برای انجام کاری مشخص به اطلاعات خاصی نیاز دارند
-
خارج حیطه ٔ شمار
لغتنامه دهخدا
خارج حیطه ٔ شمار. [ رِ ج ِ طَ ی ِ ش ُ ] (ص مرکب ) (خارج از حیطه ٔ شمار) بی حساب ، بی حد. (ناظم الاطباء). در تحت شمارش نیامدنی . بی نهایت . لایتناهی .
-
حیطه اختیارات دادگاه
دیکشنری فارسی به عربی
اخْتِصاصُ الْمَحکَمَة
-
در حیطه اختیارات او نیست
دیکشنری فارسی به عربی
ليس في اختصاصه
-
از حیطه اختیارات او خارج است
دیکشنری فارسی به عربی
ليس في اختصاصه