کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حیثیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حیثیت
/heysiy[y]at/
معنی
۱. اعتبار؛ آبرو؛ خوشنامی.
۲. [قدیمی] وضع؛ حالت؛ جهت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آبرو، اعتبار، پرستیژ، ارزش، عرض، وجهه
۲. اسلوب، وضع
۳. حال
برابر فارسی
آبرو
دیکشنری
face, reputation, respectability, weight
-
جستوجوی دقیق
-
حیثیت
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبرو، اعتبار، پرستیژ، ارزش، عرض، وجهه ۲. اسلوب، وضع ۳. حال
-
حیثیت
فرهنگ واژههای سره
آبرو
-
prestige
حیثیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] اعتبار و ارزش و احترامی که فرد بهدلیل موقعیت شغلی یا اقتصادی یا اجتماعی یا فرهنگی در جامعه از آن برخوردار است
-
حیثیت
فرهنگ فارسی معین
(حِ یَّ) [ ع . حیثیة ] (مص جع .) اعتبار، آبرو. ج . حیثیات .
-
حیثیت
لغتنامه دهخدا
حیثیت . [ ح َ / ح ِ ثی ی َ ] (از ع ، مص جعلی ، اِمص ) وضع. اسلوب . (آنندراج ). نظر. لحاظ. اعتبار: و شوکت و صولت مائی و منی بحیثیتی میراند که ... (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ). ...تا به حیثیتی که چون بجوار ایزدی واصل شد... (تاریخ قم ).
-
حیثیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حَیثیّة] heysiy[y]at ۱. اعتبار؛ آبرو؛ خوشنامی.۲. [قدیمی] وضع؛ حالت؛ جهت.
-
حیثیت
دیکشنری فارسی به عربی
شمعة
-
واژههای مشابه
-
prestige model
الگوی حیثیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] چارچوبی از معیارهای اجتماعی که به یک فرد یا یک گروه در یک جامعۀ خاص حیثیت میبخشد
-
اعاده حیثیت
دیکشنری فارسی به عربی
رد الإعتبار
-
ادعای حیثیت
واژهنامه آزاد
مطالبه آبرو؛ داعیۀ اعتبار.
-
آبرو و حیثیت
فرهنگ گنجواژه
حیثیت.
-
شخصیت و حیثیت
فرهنگ گنجواژه
منزلت .
-
جستوجو در متن
-
lifesomeness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حیثیت