کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حیث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حیث
/heys/
معنی
۱. دلیل؛ علت.
۲. [قدیمی] جا؛ مکان.
〈از این حیث: از این بابت؛ از این جهت.
〈از حیثِ: از لحاظِ؛ از جهتِ؛ از نظرِ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بابت، جهت، لحاظ
۲. جا
۳. هرجا، هرکجا
دیکشنری
circumstances
-
جستوجوی دقیق
-
حیث
واژگان مترادف و متضاد
۱. بابت، جهت، لحاظ ۲. جا ۳. هرجا، هرکجا
-
حیث
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (اِ.)1 - جا، هر جا. 2 - جهت ، لحاظ .
-
حیث
لغتنامه دهخدا
حیث . [ ح َ ث ُ / ث َ / ث ِ ] (ع اِ) جا. (منتهی الارب ). آنجا. (ترجمان عادل بن علی ). کجا. هر کجا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و آخر آن مبنی بر هر سه حرکت (فتح و کسر و ضم ) آید. (منتهی الارب ). حیث ظرف مکان است مبنی بر ضم که بجمله اضافه میشود و کس...
-
حیث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَیث] heys ۱. دلیل؛ علت.۲. [قدیمی] جا؛ مکان.〈از این حیث: از این بابت؛ از این جهت.〈از حیثِ: از لحاظِ؛ از جهتِ؛ از نظرِ.
-
واژههای مشابه
-
حيث
دیکشنری عربی به فارسی
کجا , هرکجا , در کجا , در کدام محل , درچه موقعيتي , در کدام قسمت , از کجا , از چه منبعي , اينجا , درجايي که
-
حَيْثُ
فرهنگ واژگان قرآن
هرجا - هر زمان
-
از حیث
فرهنگ واژههای سره
از دید
-
حیث بیث
لغتنامه دهخدا
حیث بیث . [ ح َ ث َ ب َ ث َ / ح َ ث ِ ب َ ث ِ ] (ع ص مرکب ، از اتباع ) همان حوث بوث . (از منتهی الارب ). رجوع به حوث و بوث شود.
-
من حیث المجموع
فرهنگ واژههای سره
روی هم رفته
-
من حیث المجموع
فرهنگ فارسی معین
(مِ. حِ ثُ یا ثِ لْ مَ) [ ع . ] (ق مر.) ر وی هم رفته ، جمعاً، مجموعاً.
-
من حیث لایشعر
لغتنامه دهخدا
من حیث لایشعر. [ م ِ ح َ ث ُ ی َ ع ُ ] (ع ق مرکب ) لاعن شعور. بدون ادراک . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
من حیث المجموع
لغتنامه دهخدا
من حیث المجموع . [ م ِ ح َ ثِل ْ م َ ] (ع ق مرکب ) بر روی هم . روی هم رفته . (یادداشت مرحوم دهخدا): من حیث المجموع باید این کار خوب تمام شود.
-
حیث و بیث
لغتنامه دهخدا
حیث و بیث . [ ح َ ث ُ ب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) گیرودار. (ناظم الاطباء).
-
من حیث المجموع
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: منحَیثُالمجموع] menheyse(o)lmajmu' رویهمرفته؛ مجموعاً.