کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حیاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حیاء
معنی
(حَ) [ ع . ] (اِمص .) شرمساری ، خجلت . ؛~ را خوردن و آبرو را قی کردن کنایه از: بسیار گستاخ و وقیح و بی حیا بودن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حیاء
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِمص .) شرمساری ، خجلت . ؛~ را خوردن و آبرو را قی کردن کنایه از: بسیار گستاخ و وقیح و بی حیا بودن .
-
حیاء
لغتنامه دهخدا
حیاء. [ ح َ ] (ع اِ) توبه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شرم . (منتهی الارب ). || حشمت . (از اقرب الموارد). جرجانی گوید: گرفتگی نفس است از چیزی و ترک آن چیز از ترس سرزنش . (اقرب الموارد). و آن بردو نوع است نفسانی و ایمانی . و حیاء نفسانی شرمی اس...
-
واژههای مشابه
-
حْيَاءٌ
فرهنگ واژگان قرآن
شرم
-
واژههای همآوا
-
هیاع
لغتنامه دهخدا
هیاع . (ع مص ) انتشار. (اقرب الموارد). منتشر شدن . || قی کردن . (المصادر زوزنی ).
-
جستوجو در متن
-
ﭐسْتِحْيَاءٍ
فرهنگ واژگان قرآن
سرشار از حياء بودن
-
احییه
لغتنامه دهخدا
احییه . [ اَح ْ یی َ ] (ع اِ) ج ِ حیاء (بترک ادغام و بادغام ).
-
اخراد
لغتنامه دهخدا
اخراد. [ اِ ] (ع مص ) خاموش شدن (از خواری نه از حیاء). || شرم کردن . || مائل گردیدن به لهو. || درازی سکوت .
-
عه
لغتنامه دهخدا
عه . [ ع َه ه ] (ع ص ) کم شرم خودپسند ستیزنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کم حیاء و متکبر. (از اقرب الموارد).
-
حجب
لغتنامه دهخدا
حجب . [ ح ُ ] (ع مص ) در تداول فارسی زبانان شرم و شرمگنی که عامیانه ٔ آن کم روئی است . و از آن نعت مفعولی محجوب نیز آرند. حجب و حیاء از اتباع است .
-
مارخة
لغتنامه دهخدا
مارخة. [ رِ خ َ ] (اِخ ) زنی بود معروف به شرم و حیا، پس دیده شد که نبش قبر می کرد. کسی گفت «هذا حیاء مارخةَ» سپس مثل شد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
خدارت
لغتنامه دهخدا
خدارت . [ خ ِ رَ ](ع اِ ص ) عصمت . پاکدامنی . پرده نشینی . پارسایی . (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ) || حیاء. شرمساری . (از ناظم الاطباء).
-
يَسْتَحْيِي
فرهنگ واژگان قرآن
شرم مي کند - زنده نگه مي دارد (کلمه استحياء در عبارت "يَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ" به معناي طلب حيات و زندگي است ، ممکن هم هست معناي آن اين باشد که با زنان شما کارهائي ميکردند ، که حياء و شرم از ايشان برود )