کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حکومتنظامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حکومت
فرهنگ فارسی معین
(حُ مَ) [ ع . حکومة ] (مص ل .) 1 - حُکم دادن ، فرمان کردن . 2 - فرمانروایی .
-
حکومت
لغتنامه دهخدا
حکومت . [ ح ُ م َ ] (ع مص ) حکومة. قضا. قضاوت کردن . داوری کردن . || حکم راندن . دیوان کردن . || فرمانروایی کردن . || سلطنت کردن ، پادشاهی کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) فرماندهی . حکمرانی . حکم . (در تمام معانی ) سلطنت . سلطان . || ترافع. دا...
-
حکومت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حکومة] hokumat ۱. حکم دادن؛ فرمان دادن.۲. (اسم) (سیاسی) فرمانروایی کردن بر یک شهر یا کشور و اداره کردن شئون اجتماعی و سیاسی مردم.〈 حکومت عادله: [قدیمی] حکومتی که اساس آن بر عدالت باشد.
-
حکومت
دیکشنری فارسی به عربی
ادارة , حکومة , سيادة , عجل مخصي , عهد ، إدارَة
-
militarist
نظامیگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فرد معتقد به نظامیگرایی
-
militaristic
نظامیگرایانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] مربوط به نظامیگرایی یا ناشی از آن
-
militarism
نظامیگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] باور به برتری نهادها و ارزشهای نظامی بر نهادها و ارزشهای جامعۀ مدنی و عمل به این باور
-
military map
نقشۀ نظامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقشهای که برای اهداف نظامی تهیه میشود
-
military posture
وضعیت نظامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نحوۀ آرایش و میزان توانمندی و آمادگی نیروی نظامی
-
military governor
فرماندار نظامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فرماندهی که ریاست حکومت اشغالگران یا حکومت نظامیان را بر عهده دارد
-
military landing zone
فرودراه نظامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] باریکهای برای فرود هواگَرد که منحصراً برای آموزش نیروهای نظامی به کار گرفته میشود
-
army regulation
مقررات نظامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ضوابط ناظر بر بخشهای مختلف نیروهای مسلح
-
واحد نظامی
لغتنامه دهخدا
واحد نظامی . [ ح ِ دِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) واحد ارتشی . رجوع به واحد ارتشی شود.
-
نظامی عروضی
لغتنامه دهخدا
نظامی عروضی . [ ن ِ ی ِ ع َ ] (اِخ ) احمدبن عمربن علی سمرقندی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نظام الدین یا نجم الدین و معروف به نظامی عروضی ، از نویسندگان و شاعران قرن ششم هجری قمری است ، وی در اواخر قرن پنجم در سمرقند ولادت یافت . پس از تحصیلات مقدمات...
-
military occupation
اشغال نظامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وضعیتی که در آن سرزمینی تحت واپایش مؤثر نیروهای مسلح بیگانه است