کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حکم الحزب الواحد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حکم ملکي
دیکشنری عربی به فارسی
شهرياري , سلطنت مطلقه , رژيم سلطنتي
-
حکم مطلق
دیکشنری عربی به فارسی
مطلق گرايي , حکومت مطلقه , اعتقاد به قادر علي الا طلا ق (خدا) , طريقه مطلقه , سيستم سلطنت استبدادي
-
حکم ذاتي
دیکشنری عربی به فارسی
خودگراني
-
حکم بالبراءة
دیکشنری عربی به فارسی
تبرءه واريز , براءت ذمه , رو سفيدي
-
حکم القلة
دیکشنری عربی به فارسی
حکومت معدودي از اغنيا و ثروتمندان
-
حکم الإرهاب
دیکشنری عربی به فارسی
حکومت ترور و وحشت
-
حکم الإنتداب
دیکشنری عربی به فارسی
رژيم تحت الحمايه
-
حکم الضباط
دیکشنری عربی به فارسی
رژيم افسران
-
حکم الغابة
دیکشنری عربی به فارسی
حکومت جنگل
-
حکم انداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] hokm[']andāz تیرانداز ماهر که تیرش خطا نمیرود.
-
حکم ران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] hokmrān = حاکم
-
حکم رانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] hokmrāni حکومت؛ فرمانروایی.
-
حکم فرما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] hokmfarmā = فرمانروا
-
حکم نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] hokmnāme ۱. رٲی و حکمی که از جانب حاکم، قاضی، یا دادگاه نوشته شود.۲. کاغذی که حکم دادگاه بر آن نوشته شده؛ دادنامه.
-
حکم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احکم , قاعدة , مرسوم