کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حکمفرما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حکمفرما
مترادف و متضاد
۱. غالب، مستولی، مسلط
۲. حاکم، فرمانروا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حکمفرما
واژگان مترادف و متضاد
۱. غالب، مستولی، مسلط ۲. حاکم، فرمانروا
-
حکمفرما
دیکشنری فارسی به عربی
سائد
-
واژههای مشابه
-
حکمفرما بودن
دیکشنری فارسی به عربی
عهد
-
واژههای همآوا
-
حکم فرما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] hokmfarmā = فرمانروا
-
جستوجو در متن
-
rampant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شایع، حکمفرما
-
reigning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حاکم، سلطنت یا حکمرانی کردن، حکمفرما بودن
-
reigned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سلطنت کرد، سلطنت یا حکمرانی کردن، حکمفرما بودن
-
سائد
دیکشنری عربی به فارسی
غالب , مسلط , حکمفرما , نافذ , عمده , برجسته
-
reigns
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حاکم می شود، سلطنت، حکومت، حکمرانی، حکمفرمایی، سلطنت یا حکمرانی کردن، حکمفرما بودن
-
dominated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحت سلطه، تسلط داشتن، چیره شدن، حکمفرما بودن، تفوق یافتن، غالب امدن بر
-
regnant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رمانتیک، حاکم، سلطنت کننده، حکمفرما، مسلط، شایع، سلطنتی
-
predominant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غالب، مسلط، برجسته، عمده، حکمفرما، نافذ، مشرف، فائق