کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حکمروا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حکمروا
/hokmravā/
معنی
کسی که فرمان میدهد و فرمانهایش اجرا میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حکمروا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] hokmravā کسی که فرمان میدهد و فرمانهایش اجرا میشود.
-
جستوجو در متن
-
regicide
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیراندازی، قتل شاه یا حکمروا، شاه کش
-
regicides
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قوانین، قتل شاه یا حکمروا، شاه کش
-
حکمران، حکمران
واژگان مترادف و متضاد
استاندار، امیر، حاکم، فرماندار، فرمانروا، والی، حکمروا، حکومتگر، حکمرانی
-
بازمار
لغتنامه دهخدا
بازمار. (اِخ )بازمارالخادم ، مولی مفلح بن خاقان ، یکی از ولاة عباسی حلب که در حدود سال 269 هَ . ق . بر آن دیار حکمروا بوده است . رجوع به مجمعالانساب زامباور ج 1 ص 50 شود.
-
پیزیستراتوس
لغتنامه دهخدا
پیزیستراتوس . (اِخ ) یکی از جباران آتن است که معاصر و خویشاوند سلن بود و چندی در آتن بحکومت جباری نائل شد و با آنکه طرفداران کیلورگوس او را از آتن برون راندند مجدداً بدستیاری مردم بلاد تبا و آرگس و ناکسس بر آتن حکمروا شد و تا پایان عمر (528 ق .م .) ب...
-
مجارستان
لغتنامه دهخدا
مجارستان . [ م َ رِ ] (اِخ ) یاهنگری که مجارها آن را «مجیار نپکوزتارساساگ » نامند. یکی از کشورهای اروپای مرکزی است که در مشرق اتریش واقع است و از شمال با چکسلواکی ، از جنوب با یوگوسلاوی و رومانی و از مشرق با رومانی و شوروی هم مرز است . 93300 کیلومتر ...
-
خانواده
لغتنامه دهخدا
خانواده . [ ن َ / ن ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خاندان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). دودمان . خیل خانه . (ناظم الاطباء). تبار. دوده : اصیل زاده و از خانواده ٔ حرمت بزرگوار و به اقبال و دولت اندرخور. سوزنی . || اهل خانه . اهل البیت . (ناظم الاطباء).تاری...