کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حکمت پرور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حکمت آرا
لغتنامه دهخدا
حکمت آرا. [ ح ِ م َ ] (نف مرکب ) آراینده ٔ حکمت . زیب و زینت دهنده ٔ حکمت : حکمت آرایان روشن رای را عقل صحیح جز بدین درگاه ننماید صراط مستقیم .سوزنی .
-
حکمت بیک
لغتنامه دهخدا
حکمت بیک . [ ح ِم َ ] (اِخ ) شریف . از نویسندگان است . او راست : 1- تاریخ سیام طرابلس چ 1316 هَ . ق . 2- سعادةالمعاد فی مختصر شرح بانت سعاد چ دمشق . 3- الفوائدالکبری فی سیاحات الصغری . 4- قصاری الهمم ، مختصر شرح لامیة العجم چ طرابلس 1906 م . 5- کلمات...
-
بی حکمت
لغتنامه دهخدا
بی حکمت . [ ح ِ م َ ] (ص مرکب ) بدون حذاقت و بدون آزمودگی . (ناظم الاطباء).
-
بیت حکمت
لغتنامه دهخدا
بیت حکمت . [ ب َ / ب ِ ت ِ ح ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دلی که اخلاص بر آن غلبه یافته باشد. (اصطلاحات الصوفیه ). رجوع به بیت الحکمة و خزانه شود.
-
چشمه ٔ حکمت
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ حکمت . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ح ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) منبع حکمت . سرچشمه ٔ حکمت : شریعت کان دانش گشت و فرقان چشمه ٔ حکمت یکی مر زرِّ دین را کُه ، یکی مر آب دین را یم .ناصرخسرو.
-
حکمت آمیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عربی. فارسی] hekmat[']āmiz آمیخته به حکمت و پند.
-
حکمت آیین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] hekmat[']āy(')in بنا شده براساس حکمت، خرد، و دانش.
-
حکمت الهی
دیکشنری فارسی به عربی
علم اللآهوت
-
شرح و حکمت
فرهنگ گنجواژه
درسهای قدیمی
-
فلسفه و حکمت
فرهنگ گنجواژه
فلسفه.
-
عِلم و حِکمت
فرهنگ گنجواژه
معرفت.
-
راز و حکمت
فرهنگ گنجواژه
اسرار، عرفان.
-
طرفدار حکمت و فلسفه افلا طون
دیکشنری فارسی به عربی
اکاديمي
-
جستوجو در متن
-
لقمان
لغتنامه دهخدا
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) نام مردی حکیم که بنابه روایات اسلامی اصلش حبشی بوده و در روزگار داود میزیسته است و در قرآن کریم ذکر وی آمده است : کجاست آصف بن برخیا و کو لقمان کجاست خواجه ابوزرجمهر نیک اختر. ناصرخسرو.آید به دلم کز خدا امین است بر حکمت لقمان و...
-
غیبدان
لغتنامه دهخدا
غیبدان . [ غ َ / غ ِ ] (نف مرکب ) آنکه غیب و نهان را داند. عالم الغیب . (آنندراج ). داننده ٔ غیب . رجوع به غَیب شود. || (اِخ ) صفت خدای تعالی . خدا : در این بام گردان و این بوم ساکن ببین صنعت و حکمت غیبدان را. ناصرخسرو.بر خاطر گشاده و روشن ضمیر توپوش...