کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حکاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گراورساز
لغتنامه دهخدا
گراورساز. [ گ ِ وُ ] (نف مرکب ) کنده کار. حکاک . نقار. آنکه گراور سازد.
-
برغول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] barqul = بلغور: ◻︎ آسیای صبوریم که مرا / هم به برغول و هم به سرمه کنند (حکاک: شاعران بیدیوان: ۲۸۶).
-
گراورساز
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر - فا. ] (ص فا.) کنده کار، حکاک ، نقار.
-
مهرکنی
لغتنامه دهخدا
مهرکنی . [ م ُ ک َ ] (حامص مرکب ) حکاکی و شغل حکاک . (ناظم الاطباء).
-
رقم نویس
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) [ ع - فا. ] (ص فا.)1 - نویسنده . 2 - محاسب . 3 - حکاک .
-
ذیاسقوریذوس
لغتنامه دهخدا
ذیاسقوریذوس . (اِخ )از مردم اژه معاصر اغوسطوس . حکاک و حجاری معروف و یکی از آثار او در کتابخانه ٔ ملی فرانسه برجای است .
-
قلم رسام
لغتنامه دهخدا
قلم رسام . [ ق َ ل َ رَس ْ سا ] (اِ مرکب ) حکاک و منبت کار به روی برنج . (ناظم الاطباء).
-
مهره سای
لغتنامه دهخدا
مهره سای . [ م ُ رَ / رِ ] (نف مرکب ) مهره ساینده . حکاک . (ملخص اللغات خطیب کرمانی ).
-
مهرکن
لغتنامه دهخدا
مهرکن . [ م ُ ک َ ] (نف مرکب ) مهرکننده . کسی که بر مهر و نگین نقش یا نام حک کند. حکاک .
-
مرصعکار
لغتنامه دهخدا
مرصعکار. [ م ُ رَص ْ ص َ ] (ص مرکب ) کسی که جواهر و سنگهای قیمتی بروی چیزی نصب می کند. (ناظم الاطباء). || حکاک . (ناظم الاطباء).
-
گوتیر
لغتنامه دهخدا
گوتیر. [ ی ِ ] (اِخ ) پیر ژزف (1732 - 1813 م .). حکاک و کنده کار فرانسوی که در بارسوراُب متولد شد. هنر او به شیوه ٔ لویی چهاردهم شبیه است .
-
گوهرتراش
لغتنامه دهخدا
گوهرتراش . [ گ َ / گُو هََ ت َ ] (نف مرکب ) تراش دهنده ٔ گوهر. کسی که جواهر رامی تراشد و درخشنده می سازد. حکاک و جلادهنده ٔ گوهر.
-
واتو
لغتنامه دهخدا
واتو. [ ت ُ ] (اِخ ) ژان آنتوان . نقاش و حکاک فرانسوی که در سال 1684 م . متولد شد و در 1721 م . درگذشت . تابلوهایی از او در موزه ٔ لوور وجود دارد.
-
رقمکار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - کسی که پیشه اش رقم زدن و نشان کردن حروف و علامت است . 2 - حکاک . 3 - محاسب . 4 - نویسنده ، کاتب .
-
دوره
لغتنامه دهخدا
دوره . [ دُ رِ ] (اِخ ) گوستاو. رسام و حکاک فرانسوی (1832 - 1883 م .) استاد بزرگ حکاکی روی چوب . (فرهنگ فارسی معین ).