کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حکاکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حکاکی
معنی
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) حک کردن .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. کندهکاری
۲. مهرسازی، نگینسازی
فعل
بن گذشته: حکاکی کرد
بن حال: حکاکی کن
دیکشنری
engraving, etching
-
جستوجوی دقیق
-
حکاکی
واژگان مترادف و متضاد
۱. کندهکاری ۲. مهرسازی، نگینسازی
-
gravure, etching
حکاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] کندن نقش یا نوشتار بر روی سطح فلزی با قلم فولادی یا با تیزابکاری و نیز نمونههایی که از روی این صفحه چاپ میشود
-
حکاکی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) حک کردن .
-
حکاکی
لغتنامه دهخدا
حکاکی . [ ح َک ْ کا ] (حامص ) شغل حکاک . سوده گری . مهره سائی . نگین سائی . مهرکنی . || (اِ) دکان حکاک .
-
حکاکی
دیکشنری فارسی به عربی
حفر , قطع
-
واژههای مشابه
-
چرخ حکاکی
لغتنامه دهخدا
چرخ حکاکی . [ چ َ خ ِ ح َک ْ کا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چرخی که حکاکان بدان کار کنند. (آنندراج ). چرخی مخصوص مهر کندن و خط نوشتن روی سنگ یا فلز.
-
حکاکی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخطب , انقش
-
wood engraving
حکاکی روی چوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] شیوهای در هنر حکاکی که در آن به جای سطح فلزی از سطح چوبی استفاده میشود
-
جستوجو در متن
-
engravings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حکاکی ها، حکاکی
-
carving knife
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حکاکی چاقو، چاقوی حکاکی یا گوشت بری
-
etching
فرهنگ لغات علمی
حکاکی
-
etching
فرهنگ لغات علمی
حکاکی کردن
-
etching 15
فرهنگ لغات علمی
حکاکی کردن