کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حِلْيَةٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حِلْيَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
زيور
-
واژههای مشابه
-
حلیه
فرهنگ نامها
(تلفظ: helye) (عربی) (در قدیم) زینت ، پیرایه ، زیور ؛ (به مجاز) مشخصات صورت و اندام .
-
حلیه
واژگان مترادف و متضاد
آرایش، پیرایه، زیب، زینت
-
حلیه
فرهنگ فارسی معین
(حِ یِ) [ ع . حلیة ] (اِ.) زینت ، زیور، جِ حلی .
-
حلیة
لغتنامه دهخدا
حلیة. [ ح َ ] (اِخ ) نام قلعه ای از قلاع ثغر در کوه صبر از سرزمین یمن . و نیز نام وادیی است . (از معجم البلدان ).
-
حلیة
لغتنامه دهخدا
حلیة. [ ح ِ ی َ ] (ع ص ، اِ) زیور. (از منتهی الارب ). پیرایه . (ترجمان عادل ). ج ، حِلی ً، حُلی ً. (منتهی الارب ) : صورت از دفتر و حلیه ز قلم محو کنیدحلی از خنجر و کوکب ز سپر بگشائید. خاقانی .واصفان حلیه ٔ جمالش بتحیر منسوب که ماعرفناک حق معرفتک . (ا...
-
حلية
دیکشنری عربی به فارسی
پيرايه , زيور , زينت , اراستن , ارايش , تزءين کردن
-
حلیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حلیَة] ‹حلیت› [قدیمی] helye ۱. زیور؛ زینت؛ پیرایه.۲. صورت ظاهر انسان؛ هیئت انسان.۳. چگونگی پیکر و رنگ چهره.
-
حلیه گری
دیکشنری فارسی به عربی
دجل
-
جستوجو در متن
-
حلیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حلیة] [قدیمی] helyat = حلیه
-
تزءین کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حلية
-
حلیت
لغتنامه دهخدا
حلیت . [ ح ِ ی َ ] (ع اِ) حلیة. زیور. آرایش . رجوع به حلیة شود.
-
زیور
دیکشنری فارسی به عربی
جوهرة , حلية