کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حِـلاًَّ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حِـلاًَّ
فرهنگ واژگان قرآن
حلال(کلمه حل در اصل به معناي باز کردن گره است)
-
واژههای مشابه
-
حلا
لغتنامه دهخدا
حلأ. [ ح َل ْءْ ] (ع مص ) بتازیانه زدن . (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). || بر زمین افکندن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پوست بازکردن . (تاج المصادر بیهقی ). دانه و تبخاله درآوردن هنگام تب . (از اقرب الموارد). دورکردن چرک و بازکردن پوست ت...
-
حلا
لغتنامه دهخدا
حلا. [ ح َ ] (ع اِ) تبخاله . (منتهی الارب ). دانه ها و بثوراتی که هنگام تب کردن آدمی بر لبان وی ظاهر میگردد. (از اقرب الموارد).
-
حلا
لغتنامه دهخدا
حلا. [ ح َ ] (ع اِ) دواها که آنرا به آب سایند. (آنندراج ).
-
حلا ل
دیکشنری فارسی به عربی
شرعي , قانوني
-
حلا ل زاده
دیکشنری فارسی به عربی
شرعي
-
جستوجو در متن
-
شرعي
دیکشنری عربی به فارسی
نمايش مجاز , تاتر مجاز , قانوني , حلا ل , مشروع , حلا ل زاده , درست , برحق
-
قانوني
دیکشنری عربی به فارسی
قانوني , مشروع , مجاز , حلا ل , داتايي , بربستي , روا , شرعي , حقوقي
-
تحلئة
لغتنامه دهخدا
تحلئة. [ ت َ ل ِ ءَ ] (ع مص ) از آب وارانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). از آب وارندن . (زوزنی ). بازداشتن کسی را از آب ونوشیدن ندادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط): حَلاَّ َٔه ُ عن الماء تحلیئاً و تحلئةً. (منتهی الارب ) (اقر...
-
احل
لغتنامه دهخدا
احل . [ اَ ح َل ل ] (ع ص ) مرد لاغرسرین و ران . || مرد مبتلا بدرد سرین و زانو. || ستور که پاهایش سست و پی آن فروهشته باشد. اشتری که پی پایش سست بود. (مهذب الاسماء). مؤنث : حَلاّ ء. ج ، حُل ّ.
-
مشدد
لغتنامه دهخدا
مشدد. [ م ُ ش َدْ دَ ] (ع ص ) قوت داده شده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قوت داده شده . تواناکرده شده . (از ناظم الاطباء).- مشدد کردن ؛محکم کردن .- مشدد گرداندن (گردانیدن ) ؛ محکم کردن . و رجوع به تشدید و ترکیب های معنی بعد شود. ...
-
حل
لغتنامه دهخدا
حل . [ ح ِل ل ] (ع ص ، اِ) آنچه بیرون حرم است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (غیاث ) (آنندراج ).- اشهر حل ؛ مقابل ِ اشهر حرم . ماههای حلال . مقابل ِ ماههای حرام . || مرد بیرون آمده از احرام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (غیاث ) (آنندراج ). آنکه ا...
-
بندگشا
لغتنامه دهخدا
بندگشا. [ ب َ گ ُ ] (نف مرکب ) بندگشاینده . حلاّ ل مشکلات : تاجورجهان چو جم ، تخت خدای مملکت خاتم دیوبند او بندگشای مملکت . خاقانی .- بندگشای جمله مقصود ؛ کنایه از باری تعالی است که برآورنده ٔ همه ٔ مقصودها است : ای بندگشای جمله مقصوددارای وجود و داو...