کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حِسَانٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن عبدالسلام سلمی اندلسی . محدث است . (الحلل السندسیة ج 2 ص 157).
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن عبدالملک . وی برادر اکیدربن عبدالملک است که با همراهی برادر در واقعه ٔ اکیدر در دومةالجندل شرکت کرد و بدست خالد ولید کشته شد و قبای وی را به عنوان سلب برای رسول خدا فرستادند. (امتاع الاسماع ، ج 1 صص 463 -464).
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن عطیه مکنی به ابوبکر. از اوزاعی نقل است که من مردی را ندیدم بیشتر از وی کار نیک کند. هم او گوید: آنگاه که نماز پسین میگذشت ، حسان بن عطیه به گوشه ٔ مسجد میرفت و یاد خدا میکرد تا آفتاب فرو رود. اوزاعی از او حدیث کند: هرک...
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن عمروبن تبع. یکی از ملوک یمن پس از ابرهة و ابن الصباح است . رجوع به حسان تبعی شود.
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن غدیر. مجمعبن یعقوب گوید: او را دریافتم و او پیر بود. و او داستان عشق خود را به دختری برایم نقل کرد؛ که در جوانی او را دیدم و عاشق او گردیدم و خواستگاری کردم و موفق نشدم و از او دور شدم . و در پیری وقتی که در ناحیتی میگ...
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن فریعة همان حسان بن ثابت است که به مادرش منسوب شده است . و رجوع به فهرست عیون الاخبار ابن قتیبه شود.
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن قیس التمیمی .مکنی به ابواسود. صحابی است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن قیس بن عبداﷲ جعدی عامری . شاعر صحابی کهن سال بود. در جاهلیت شهرت بسزا یافت . گویند سی سال آغاز عمرش شعر نمیگفت و ناگهان آن نبوغ در وی ظاهر گشت ، او پیش از اسلام بت پرستی را نکوهش کرده و از می گساری نهی میکرد و نزد پیغم...
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن مالک بن ابی عبده لغوبی اندلسی . کنیه ٔ او ابوعبدة وزیر است . از ائمه ٔ لغت و ادب و از خاندان بزرگ و وزارت بوده و پیش از سال 320 هَ . ق . درگذشت و بسیار سالخورده بود. او را کتابی است بر روش کتاب ابی السری سهل بن ابی غال...
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن مالک بن بجدل کلبی حاکم فلسطین به زمان معاویه بوده است و در هنگام خروج ابن الزبیر بر بنی امیه به نفع بنی امیه کارها انجام داده است . رجوع به عقدالفرید چ محمد سعیدالعریان ج 5 صص 158-160 شود.
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن مالک بن عبداﷲبن جابر، وی وزیر عبدالرحمان داخل مؤسس دولت اموی اندلس بود. جد وی عبداﷲ اهل مشرق و مملوک مروان بن حکم و آزادکرده ٔ او بود، حسان در 113 هَ . ق . بیست و پنج سال پیش از آمدن عبدالرحمان بن معاویه به اندلس درآم...
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن مجدوح هذلی . مردی از بنی هذل که به روز حرب جمل لواء قبیله ٔ ربیعة و کندة داشت و بدان جنگ کشته شد. (سمعانی ص 10).
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن محمد قرشی اموی نیشابوری . وی از نسل بنی امیة و از مشاهیر فقهای شافعیة است ودر خراسان امام فقه و حدیث بود و هم بدانجا در نود و دو سالگی به سال 349 هَ . ق . درگذشت . او راست : شرح رساله ٔ شافعی در اصول الفقه و تخریج بر ص...
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن معاویةبن ربیعه بن حرام عذری ، از قحطانیان است و جدی جاهلی بوده است . بثینه و جمیل عذری از فرزندان اویند. (اعلام زرکلی ج 1 ص 220).
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن مفرج از فرزندان هلبابعجة است . (صبح الاعشی ج 1 ص 332).