کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حِجَجٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حِجَجٍ
فرهنگ واژگان قرآن
حج ها -سالها(چون هرسال شامل يک حج اکبر مي گردد)
-
واژههای مشابه
-
حجج
واژگان مترادف و متضاد
۱. دلایل، حجتها، دلیلها، براهین، برهانها ۲. اسناد، مدارک ۳. حجتالاسلامها
-
حجج
فرهنگ فارسی معین
(حُ جَ) [ ع . ] (اِ.) جِ حجت ؛ دلایل .
-
حجج
لغتنامه دهخدا
حجج . [ ح ِ ج َ ] (ع اِ) ج ِ حِجة. (ترجمان عادل بن علی ). سالها.
-
حجج
لغتنامه دهخدا
حجج . [ ح ُ ج َ ] (ع اِ) ج ِ حجت ، حجتها؛ حجج الاسلام . || اسناد و حکم نامه ها : دیگر احتیاط در اموری که تعلق به نوشتن حجج و وثائق و انواع کتب و اصناف حکم نامه ها... (تاریخ غازانی ص 233).
-
حجج
لغتنامه دهخدا
حجج . [ ح ُ ج ُ ] (ع اِ) راه های کنده شده . (منتهی الارب ). || جراحات که غور آن بمیل دریافته باشند. (منتهی الارب ).
-
حجج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حُجَّة] [قدیمی] hojaj = حجت
-
واژههای همآوا
-
حجج
واژگان مترادف و متضاد
۱. دلایل، حجتها، دلیلها، براهین، برهانها ۲. اسناد، مدارک ۳. حجتالاسلامها
-
حجج
فرهنگ فارسی معین
(حُ جَ) [ ع . ] (اِ.) جِ حجت ؛ دلایل .
-
حجج
لغتنامه دهخدا
حجج . [ ح ِ ج َ ] (ع اِ) ج ِ حِجة. (ترجمان عادل بن علی ). سالها.
-
حجج
لغتنامه دهخدا
حجج . [ ح ُ ج َ ] (ع اِ) ج ِ حجت ، حجتها؛ حجج الاسلام . || اسناد و حکم نامه ها : دیگر احتیاط در اموری که تعلق به نوشتن حجج و وثائق و انواع کتب و اصناف حکم نامه ها... (تاریخ غازانی ص 233).
-
حجج
لغتنامه دهخدا
حجج . [ ح ُ ج ُ ] (ع اِ) راه های کنده شده . (منتهی الارب ). || جراحات که غور آن بمیل دریافته باشند. (منتهی الارب ).
-
حجج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حُجَّة] [قدیمی] hojaj = حجت