کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حِجَارَةُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سنگ قیمتی
دیکشنری فارسی به عربی
حجارة , عقيق
-
هسته
دیکشنری فارسی به عربی
حجارة , ذرة , لب , نواة
-
سنگ
دیکشنری فارسی به عربی
بلاطة , حجارة , صخرة
-
طِينٍ
فرهنگ واژگان قرآن
گِل ("حجارة من طين" به معناي کلوخي که چون سنگ محکم شده باشد )
-
حجرة
لغتنامه دهخدا
حجرة. [ ح َ ج َ رَ ] (ع اِ) یکی سنگ . ج ، احجار، حجاره .
-
حجر بقران
لغتنامه دهخدا
حجر بقران . [ ح َ ج َ رِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجر سماوی . حجارة الجو . حجر بقرانی . رجوع به حجرالصواعق و احجار ساقطه و حجارة الجو شود.
-
ادهاق
لغتنامه دهخدا
ادهاق . [ اِدْ دِ ] (ع مص ) ادهاق حجارة؛یکی در دیگری درآمدن سنگ و پیوستن . (منتهی الارب ).
-
حجر مشوی
لغتنامه دهخدا
حجر مشوی . [ ح َ ج َ رِ م َوی ی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حجاره ٔ مشویة. آهک زنده . کلس . جیر. نورة. ابن البیطار گوید: حجارة مشویة، هو الجیر، غیر المطفاءو هو الکلس -انتهی . و صاحب اختیارات بدیعی گوید کلس است . رجوع به کلس شود.
-
حجرالصواعق
لغتنامه دهخدا
حجرالصواعق . [ ح َ ج َ رُص ْ ص َ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) حجارة الجو : پس چنین خوانده ام که چین سخت خردمند بود و دانا و بسیارچیزها بدست آورد و خاصیت آن بشناخت و در جمله حجرالصواعق بدست آورد و ذکر آن معروف است . (مجمل التواریخ و القصص ). رجوع به حجارة الجو ...
-
حجر سماوی
لغتنامه دهخدا
حجر سماوی . [ ح َ ج َ رِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حجر بقرانی . حجر بقران . حجارة الجو . حجرالصواعق .
-
ارطاس
لغتنامه دهخدا
ارطاس . [ اِ ] (ع مص ) ارطاس حجارة؛ موافق شدن و هموار نشستن بعض سنگریزه ها بر بعض دیگر. بعضی سنگریزه بر بعضی موافق شدن . هموار نشستن . (منتهی الأرب ).
-
قهقور
لغتنامه دهخدا
قهقور. [ ق ُ ] (ع اِ)بنائی است دراز که کودکان بسنگریزه ها برآرند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بناء من حجارة طویل یبنیه الصبیان و الناطور علی هیاءة مخروط. (اقرب الموارد).
-
علیب
لغتنامه دهخدا
علیب .[ ع ُ ی َ ] (اِخ ) صاحب کتاب النبات گوید که : آن موضعی است در تهامة و در شعر جریر آمده است : غضبت طهیة ان سببت مجاشعاًعضوا بصم حجارة من علیب .(از معجم البلدان ).
-
مسومة
لغتنامه دهخدا
مسومة. [ م ُ س َوْ وَ م َ ] (ع ص ) تأنیث مسوم . اسب به چرا گذاشته شده . || اسب با نشان و علامت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نشان کرده شده . نشاندار. باعلامت . معلمه . داغدار. (یادداشت مرحوم دهخدا): حجارة مسومة؛ سنگریزه هائی که بر آن ا...
-
حرملیات
لغتنامه دهخدا
حرملیات . [ ح َ م َ لی یا ] (ع اِ) حرملات . یکی از عیوب یاقوت حرملة است و آن خلط وی با حجاره است واین عیب یا این حجاره ٔ مخلوط به یاقوت را به فارسی کنجده گویند، و آن نوع یاقوتها را حرملیات نامند. رجوع به حرمل و الجماهر فی معرفةالجواهر بیرونی چ حیدرآب...