کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حُقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حُقه
لهجه و گویش تهرانی
ظرف کوچک/کلک و حیله/حقه باز
-
واژههای مشابه
-
حقه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بامبول، دوزوکلک، کلک ۲. حیله، خدعه، ریب، فریب، گول، مکر، نیرنگ ۳. شعبده، تردستی، زرنگی، شگرد، فند ۴. تزویر، ریا ۵. شیلهپیله ۶. ظرف کوچک، قوطی کوچک ۷. ظرف سفالین انتهای وافور ۸. جسم، گوی
-
حقه
واژگان مترادف و متضاد
۱. حق، حقیقت امر ۲. حقیقی، واقعی ≠ غیرواقعی ۳. راستین، درست
-
حقه
فرهنگ واژههای سره
نیرنگ، ترفند، فریب
-
حقه
فرهنگ فارسی معین
(حُ قِّ) [ ع . حقة ] 1 - (اِ.) ظرف کوچکی برای نگهداری جواهر یا اشیاء دیگر. 2 - کوزه مانندی کوچک از جنس سفال یا چینی که روی آن سوراخ ریزی دارد، آن را به سر وافور نصب می کنند برای کشیدن تریاک . 3 - (ص .) حیله گر، زرنگ .
-
حقه
لغتنامه دهخدا
حقه . [ ح َ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج .واقع در 51هزارگزی شمال خاوری سنندج و 5هزارگزی سراب سوره . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیری که دارای 100 تن سکنه می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
حقه
لغتنامه دهخدا
حقه . [ ح ِق ْ ق َ ] (ع مص ) حق . در سال چهارم پا نهادن شتربچه . (منتهی الارب ). || پانهادگی شتربچه در سال چهارم . || (اِ) شترماده ٔ سه ساله ٔ در چهارم شده . شتربچه ٔ سه ساله که پا در چهار گذاشته باشد. ماده شتر بچهار سال درآمده . مایه ٔ سه ساله ٔ بچه...
-
حقه
لغتنامه دهخدا
حقه . [ ح ُق ْ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِ) تحریفی از اوقیه و وقیة. || دراهواز مساوی است با 280 مثقال ، و چهل حقه یک هندروت است . || امروز در عراق حقه ، معادل است با28282 لیور انگلیسی . (یادداشت مرحوم دهخدا). || حقه ، یا حقه ٔ وافور؛ ظرفی خرد به اندازه ٔ ...
-
حقة
لغتنامه دهخدا
حقة. [ ح َق ْ ق َ ] (ع ص ) تأنیث حق . ثابت . راست . درست : مذاهب حقه . دعاوی حقه . || (اِ) بلای ثابت . و اخص است از حق و حقیقت . || حقیقت چیزی . || (مص ) واجب گردیدن . واقع شدن بلاشک . (منتهی الارب ). رجوع به حق شود.
-
حقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: حقَّة] haqqe راست؛ درست: دعاوی حقه.
-
حقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حقَّة] hoqqe ۱. نیرنگ؛ حیله.۲. قوطی؛ ظرف کوچک که در آن جواهر یا چیز دیگر میگذارند.۳. ظرف سفالی کوچکی که در سر وافور یا قلیان شیره میگذارند و تریاک یا شیره را به آن میچسبانند و دود میکنند.〈 حقهٴ کاووس: (موسیقی) [قدیمی] از الحان س...
-
حَقَّهُ
فرهنگ واژگان قرآن
حق او
-
حقه
دیکشنری فارسی به عربی
خدعة , موهبة
-
حقّه
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتيالٌ