کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حَيَاتِي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حَيَاتِي
فرهنگ واژگان قرآن
زندگي من
-
واژههای مشابه
-
حیاتی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اساسی، اصولی، مهم ≠ غیرحیاتی ۲. لازم، واجب، ضروری ۳. مربوط به حیات
-
حیاتی
دیکشنری فارسی به عربی
حيوي
-
critical technology
فنّاوری حیاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] فنّاوریای که در سطح کلان برای امنیت و رفاه جامعه و در سطح خرد برای موفقیت یک سازمان ضروری است
-
critical engine
موتور حیاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] موتوری که از کار افتادن آن امنیت هواگَرد را بهشدت به خطر میاندازد
-
critical intelligence
اطلاعات حیاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] اطلاعات بسیار مهم که مستلزم توجه فوری فرمانده است
-
essential fat
چربی حیاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] چربی موجود در بخشهایی از بدن که برای حیات ضروری است و سه تا دوازده درصد از وزن بدن را تشکیل میدهد
-
critical item
اقلام حیاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تسلیحات یا موادی که ازلحاظ نظامی اهمیت ویژه دارند، ولی موجودی آنها اندک است
-
نیروی حیاتی
دیکشنری فارسی به عربی
طاقة
-
نقش حیاتى
دیکشنری فارسی به عربی
الدور الحيوي
-
دارای اهمیت حیاتی
دیکشنری فارسی به عربی
راسمال
-
متخصص شیمی حیاتی والی
دیکشنری فارسی به عربی
متخصص في الکيمياء الحيوية
-
مربوط به شیمی حیاتی یا زیست شیمی
دیکشنری فارسی به عربی
کيمياوي حيوي